تحقق آرزو كجاست؟ آنچه كه قرار است هدف و مقصود كاركرد رویا باشد.این پرسش، پرسشى مهم[بنیادین] است چرا كه منتقدان معمولى ما آن را مطرح مىسازند.
22399
اشتراک گذاری
Die Wunscherfüllung Sigmund freud
تحقق آرزو زیگموند فروید ترجمه: علی درخشنده
خانمها و آقایان، اجازه دارم بار دیگر برایتان مسئله ای را خاطرنشان کنم كه اخیراً بدان پرداختیم؟ و آن اینكه وقتی آغاز كردیم روش مان را بکار ببندیم ، چگونه توانستیم بر تحریف در رویاهاچیره شویم ، اینكه چگونه اندیشیدیم قادر خواهیم بود با كنار گذاشتن آن آغاز كنیم و اولین اطلاعات قطعى خود را درباره سرشت ذاتى رویاها از رویاهاى كودكان اخذ كنیم؟ پس چگونه وقتیكه مجهز به آموختهها و نتایج خود از این تحقیق بودیم، بطور مستقیم به تحریف رویا (Traumentstellung)[1]پرداختیم و امیدوارم گامبهگام بر آن چیره شده باشیم؟ در هر صورت لازم است بپذیریم چیزهایى كه از یك طریق كشف كردهایم، كاملاً با آنهایى كه از طریق دیگر بدان دست یافته ایم منطبق نیستند. این وظیفه ماست كه دو مجموعه از یافتههایمان را كنار همدیگر گذارده و آنها را با یكدیگر سازگار كنیم.
از این دو منبع برایمان آشکار شد كه كاركرد رویا(Traumarbeit)[2]قاعدتا منوط به تغییر شكل افكار به تجربهاى توهّمى(halluzinatorisches)[3] است. چگونگی پدید آمدن این اتفاق به اندازه كافى اسرارآمیز است. امّا این مسأله، مشكل روانشناسى عمومى است، كه در اینجا دقیقاً مدّنظر ما نیست. از رویاهاى كودكان(Kinderträumen)[4] فراگرفتیم كه هدف كاركرد رویا آن است كه به كمك تحققِ آرزو از محركى ذهنى رهایی یابد ، كه همان خواب ناراحتكننده(Schlaf störenden) [5]است. تا زمانیکه كه دریابیم چگونه رویاهاى تحریف شده را تفسیر كنیم، نمی توانستیم چیزهایى از این دست دربارهشان بگوییم. امّا از همان نخست انتظارمان این بود كه باید بتوانیم رویاهاى تحریفشده را در همان پرتو رویاهاى كودكان بنگریم . نخستین شاهد ما بر چنین انتظارى با كشفِ این واقعیت بر ما آشکار شد كه تمام رویاها رویاهاى كودكاناند و با همان مصالح كودكانه كار مىكنند، با همان تكانههاو مکانیسم های ذهنى كودكانه. اكنون كه بر این باوریم به امر تحریف رویا پی برده ایم ، باید بدنبال این پرسش برویم كه آیا بینشى كه رویاها را تحقق آرزو(Wunscherfüllung)[6]مىداند، در مورد رویاهاى تحریفشده نیز صدق می کند .
اندك زمانى پیش، تعدادی از رویاها را تفسیر كردیم، امّا مسأله تحقق آرزو را كاملاً از تفسیر خود حذف كردیم و كنار گذاشتیم. من اطمینان دارم كه شما مكرراً برانگیخته مىشوید كه از خود بپرسید: امّا تحقق آرزو كجاست؟ آنچه كه قرار است هدف و مقصود كاركرد رویا باشد.این پرسش، پرسشى مهم[بنیادین] است چرا كه منتقدان معمولى ما آن را مطرح مىسازند. همانطور كه مىدانید آدمیان بطور غریزی (instinktives)[7] از پذیرش امور بدیع فکری اجتناب می کنند، یكى از روش هایی كه طى آن چنین تمایلى هویدا مىشود، فروكاستن بدون واسطهی امری بدیع به كوچكترین اجزای آن است، آن هم به صورت امكان خلاصه كردن آن به تكیهكلامى (Schlagwort)[8] فشرده . تحقق آرزو تبدیل به تكیهكلام نظریه جدید رویاها شده است. آدم معمولى سوال می کند: تحقق آرزو كجاست؟ و از آنجا كه شنیده است رویاها تحقق آرزوها هستند، در خود عمل طرح سوال بلادرنگ به پرسش جوابی منفى مىدهد. او بدون معطلی به رویاهای بسیاری که شخصا تجربه کرده مىاندیشد، كه در این تجارب رویا با احساسات گوناگون -احساسات ناخوشایند تا اضطراب شدید- همراه شده است . بنابراین گفتههاى نظریه رویاهاى مربوط به روانكاوى بنابر نظر او كاملاً غیر ممكن مىآید. ما از این لحاظ مشكلى نداریم كه پاسخ دهیم كه در رویاهاى تحریفشده، تحقق آرزو نمىتواند "عیان" باشد، بلكه باید در پس آن[نهان] باشد . بنابراین نمىتوان آن را نشان داد تا زمانیکه كه رویا تعبیر شود. همینطور بر این امر واقفیم كه آرزوهاى موجود در این رویاهاى تحریفشده، آرزوهایى ممنوع شده هستند که توسط سانسور(Zensur)[9]رد شده است كه وجودشان دقیقاً علّت تحریف رویا و اسباب مداخله سانسور رویاست. اما دشوار است به منتقد معمولى بفهمانیم كه پیش از آنكه رویا تفسیر شود نمىتوان در خصوص تحقق آرزوى پنهان در آن تحقیق كرد. او مدام این موضوع را فراموش خواهد کرد. ردّ نظریه تحقق آرزو توسط او عملاً چیزى غیر از پیامد سانسور رویا نیست كه جایگزینى است براى رد آرزو رویاهاىسانسور شده و بخشی است از آن. البته، ما نیز حس مىكنیم نیاز است براى خود توضیح دهیم كه چرا رویاهایى با محتوای پریشان کننده[ناراحت کننده، شرم آور ] (peinlichem)[10]تعدادشان آنقدر زیاد است و علی الخصوص چرا رویاهاى اضطراب انگیز([11]Angstträume) وجود دارند؟ در اینجا براى نخستینبار با مسأله حالات[12] (Affekte) در رویاها روبرو مىشویم؛ براى توصیف چنین چیزى ممکن است لازم باشد رسالهاى به آن اختصاص داد، امّا متأسفانه مجال پرداختن به آنرا در اینجا نداریم. اگر رویاها تحقق آرزوها باشند، وجود احساسات پریشان کننده مىبایست در آنها غیر ممكن باشد: ممكن است در اینجا به نظر آید كه حق با منتقدان معمولى است. امّا باید سه نوع پیچیدگی(Komplikationen)[13] را مد نظر داشت كه آنها [منتقدان] در نظر نگرفته اند .
اول : اینکه ، ممكن است كاركرد رویا (Traumarbeit)[14]موفق نشده باشد بطور کامل تحقق آرزو را خلق کند ؛ بنابراین قسمتى از این تاثیر پریشان کننده در اجزاى اندیشگونِ رویا[15](Traumgedanken) یا در رویاىِ آشكار[16] (manifesten Traum) باقى مانده است. در این حالت، تحلیلها باید نشان دهند كه این اجزاى اندیشگون رویا، به مراتب پریشان کنندهتراند از رویایى كه با آنها ساخته شده است. تا به این حد را همواره مىتوان به اثبات رساند. اگر چنین باشد، باید بپذیریم كه كاركرد رویا بیشتر از رویاى نوشیدن به غایت خود نرسیده است، رویایى كه در پاسخ به محرك تشنگى شكل گرفته و موفق به رفع عطش تشنگى شده است. رویابیننده تشنه مىماند و مجبور است از خواب بیدار شود تا آب بنوشد. به هر شكل چنین رویایى، رویاى اصیلى است و از تمام آنچه كه ماهیت اصلى رویا را تشكیل مىدهد چیزى كم ندارد. فقط مىتوانیم بگوییم: گرچه نیرو كم است، اراده درخور ستایش است.(Ut desint vires, tamen est laudanda voluntas)[17]. دستكم این قصد، كه به وضوح قابل درك است، باارزش است. چنین نمونههایى از برآورده نشدن کم نیستند. این حقیقت به چنین امرى كمك مىكند كه براى كاركرد رویا تغییر معناى حالات(Affekte)[18] رویا بسیار دشوارتر از تغییر محتواى(Inhalt)[19] آن است. گاهى حالات بىاندازه مقاوم ترند. آنچه سپس اتفاق می افتد این است كه كاركرد رویا محتواى پریشان کننده اجزاى اندیشگون رویا را به تحقق آرزو تبدیل مىسازد، درحالىكه حالت پریشان کننده(peinliche Affekt)[20] بدون هیچ تغییری باقى مىماند. در رویاهایى از این دست ، حالت كاملاً با محتوا همخوانى ندارد و منتقدان مىتوانند بگویند كه رویاها آنچنان از تحقق آرزو بودن فاصله دارند كه رویایى با محتواى بىضرر(harmlosern)[21] مىتواند به مانند رویایى پریشان کننده احساس شود. مىتوانیم در اعتراض به این اظهارات نابخردانه ، بگوییم كه بطور مشخص در چنین رویایى است كه هدف تحقق بخشیدن به آرزو كه از آنِ كاركرد رویا است به روشنترین شكل پدیدار مىشود، چرا كه این رویاها از رویا های دیگر جدا هستند . اشتباه از آنجا ناشی می شود آن كسانى كه با نوروز[22] (Neurosen) آشنا نیستند، پیوند بین محتوا(Inhalt) و حالت(Affekt) را آنچنان نزدیك می انگارند كه لاجرم نمىتوانند تصور كنند كه محتوا تغییر کند بدون آنكه جلوه گری حالت، كه بدان وابسته است، به طور همزمان تغییر كند.
دومین عامل ، كه واجد اهمیت بسیار و بسیط تر است، و لیکن باز هم فرد معمولى به همان اندازه آنرا نادیده می گیرد بدین قرار است. تردیدى نیست كه تحقق آرزو باید لذت به ارمغان آورد. امّا این پرسش مطرح مىشود كه براى چه كسى؟ البته، براى كسى كه آن آرزو را دارد. امّا، همانطور كه مىدانیم رابطه فرد رویابیننده با آرزوهایش رابطهاى کاملاً عجیب است. او آنها [آرزوهایش]را انکار می کند و آنها را سانسور مىكند؛ مخلص کلام او آنها را دوست ندارد. بنابراین نه تنها تحقق این آرزوها به او هیچگونه لذتی نمىدهند، بلكه دقیقا بر عكس ؛ و تجربه نشان مىدهد كه این تضاد در قالب اضطراب نمایان می شود، واقعیتى كه هنوز جا براى تبیین دارد. بنابراین نسبت رویابیننده با آرزوهایش در رویا را فقط مىتوان با ادغامی از دو آدم جدا مورد مقایسه قرار داد كه نوعى عامل نیرومند مشترك آنها را به هم پیوند داده است. به جاى بسط دادن این موضوع حكایت آشنایى را به یادتان مىآورم كه در آن مشابه همین وضعیت را خواهید دید. یک پرى مهربان به زن و شوهرى فقیر قول مىدهد سه آرزوى اولشان را برآورده كند. آنها شاد مىشوند و تصمیم مىگیرند به دقت سه آرزوى خود را انتخاب كنند. امّا بوى سوسیسهایى كه در كلبه همسایه در حال سرخ شدن است زن را آنچنان تحریك مىكند كه دو سوسیس آرزو كند. سوسیسها در همان لحظه ظاهر مىشوند و این نخستین تحقق آرزو است. امّا مرد خشمگین مىشود و حین خشم آرزو مىكند سوسیسها روى دماغ زنش آویزان شوند. این نیزهم اتفاق مىافتد؛ و سوسیسها از جاى جدیدشان جدا نمىشوند. این دومین تحقق آرزو است؛ امّا آرزو، آرزوى مرد است و تحقق آن براى زن او كاملاً ناخوشایند است. شما خود بقیه حکایت را مىدانید. از آنجا كه آن دو - زن و شوهر- در حقیقت یكى هستند ، ناچارا سومین آرزو این است كه سوسیسها مىبایست از دماغ زن جدا شوند. ممكن است این افسانه در موارد دیگر مورد استفاده قرار گیرد؛ لیکن در اینجا فقط براى روشن ساختن این امكان به كار مىرود كه چنانچه دو آدم با یكدیگر هم عقیده نباشند تحقق آرزوی یكى از آنها مىتواند ناخشنودى برای دیگری به همراه آورد.
هم اکنون برایما دشوار نخواهد بود كه به درکی باز هم بهتر از رویاهاى اضطرابآور نائل شویم . ما نكته دیگرى را گوشزد می کنیم و سپس تصمیم مىگیریم فرضیهاى را بپذیریم كه به نفع چیزى است كه درباره آن باید فراوان سخن گفت. این نكته بدین قرار است كه اغلب رویاى اضطرابآور داراى محتوایى کاملا بدون تحریف است، محتوایى كه اصطلاحاً از دست سانسور گریخته است. رویاى اضطرابآور، اغلب تحقق پنهان آرزویى سرکوب شده است؛ البته نه آرزویى پذیرفتنی، بلكه آرزویى انكار شده. ظهور اضطراب جاى سانسور را مىگیرد. در حالى كه درباره رویاى كودكانه مىتوانیم بگوییم كه چنین رویایى تحقق آشكار آرزویى مجاز است و در باره رویاى تحریفشده معمولى مىتوانیم بگوییم كه چنین رویایى تحقق مستور آرزویى سركوب شده است. تنها فرمول مناسب براى رویاى اضطرابآور این است كه چنین رویایى تحقق آشكار آرزویى سركوب شده است. اضطراب نشانهاى است از اینكه آرزوى سركوبشده، خود را به شكلى نیرومندتر از سانسور نمایان نموده و اینكه به رغم سانسور به آرزویش تحقق بخشیده یا در حال تحقق بخشیدن به آن است. آنچه ما درك مىكنیم این است كه آنچه براى آرزوى سركوبشده تحقق رویا است فقط مىتواند براى ما كه طرفدار سانسور هستیم موجب احساسات ناراحتكننده و همچنین اجتناب از آرزو گردد. اگر اینگونه مىپسندید، اضطرابى كه در رویا بروز مىكند اضطرابى است به شدت آرزوهایى كه در حالت عادى نادیده گرفته مىشوند. این را كه چرا چنین اجتنابی به شكل اضطراب ظاهر می شود نمىتوان از بررسى رویاها به تنهایى فهمید. باید اضطراب در جاى دیگرى بطور دقیق مورد بررسى قرار گیرد.
ممكن است تصور كنیم آنچه درباره رویاهاى اضطرابآور تحریفنشده صدق مىكند براى آن دسته از رویاهاى اضطرابآورى كه تا اندازهاى تحریف شدهاند نیز کاربرد دارد ، كه در آنها احساسات پریشان کننده احتمالا با نزدیك شدن به اضطراب ارتباط دارند. رویاهاى اضطرابآور اصولا رویاهایى بیداركنندهاند. ما معمولاً از خواب بیدار می شویم پیش از آنكه آرزوى سركوبشده در رویا به رغم سانسور به طور كامل محقق گردد. در چنین حالتى كاركرد رویا با شکست مواجه شده است، امّا ماهیت ذاتی آن با این عمل تغییر نمىكند. ما رویاها را با نگهبان شب یا محافظ خواب مقایسه مىكنیم، كسى كه تلاش می کند از بهم ریختن خواب ما جلوگیرى كند. نگهبان شب نیز ممكن است به آنجایى برسد كه آدم خوابیده را بیدار كند و این در حالى است كه احساس كند او به تنهایى ناتوان تر از آن است كه از پس خطر برآید. با این همه ما گاهى اوقات حتى كه رویا مخاطرهآمیز است و به اضطراب تبدیل مىشود، موفق مىشویم به خوابمان ادامه دهیم. در خواب به خود مىگوییم : در آخر این فقط رویا است و به خواب ادامه مىدهیم. (Es ist doch nur ein Traum und schlafen weiter)[23] چه زمانی این اتفاق مىافتد كه آرزو- رویا در موقعیتى قرار گیرد كه قادر به غلبه بر سانسور گردد؟ ممكن است شرط لازم براى چنین امرى با آرزو در رویا و یا به طورهمزمان با سانسور رویا تحقق یابد. ممكن است آرزو به دلایلی نامشخص در برخى مواقع بیش از اندازه قدرتمند باشد، امّا این احساس بهوجود مىآید كه اغلب، رفتار سانسور رویاست كه مسبب جابهجایى نیروهای نسبى آنهاست. پیش از این ملاحظه کردیم كه سانسور در هر مورد خاص با شدّتى متفاوت عمل مىكند. یعنی كه با هر عنصرى از رویا با درجات متفاوت از جدّیت رفتار مىكند. اینك مىتوانیم بدین دیدگاه فرضیه دیگرى را اضافه کنیم كه سانسور عموماً بسیار متغیر است و همیشه به یک نوع و بصورت یکسان سختگیرى را نسبت به همان عنصر ناخوشایند اعمال نمىكند.اگر وضعیت به گونه ای ظاهر شود كه در برخى مواقع سانسور خود را در برابر آرزو-رویایى كه سانسور را با موقعیت غیرمنتظره ای روبهرو مىكند ناتوان حس کند ، به جاى تحریف، ازآخرین حربه ی باقیمانده استفاده مىكند و وضعیت خواب را بر هم مىزند و در عین حال اضطراب به وجود مىآورد. . در این حال ما باز با شگفتى روبهرو هستیم كه چرا هنوز دلیل این موضوع را نمی دانیم كه چرا آرزوهاى سركوبشده ی شرور دقیقاً در هنگام شب بر می خیزند که در خواب ما را آزار دهند . تقریباً مسلّم است كه پاسخ، به برخى فرضیههایى بستگى داردکه به ماهیت وضعیت خواب بازمىگردند. به هنگام روز سنگینی وزن سانسور روى این آرزوها مىافتد و قاعدتا، این امر را براى آنها ناممكن مىسازد كه خود را به هر شكل و صورتی بروز دهند. در شب این سانسور، مانند تمامى علایق دیگر حیات ذهنى، احتمالاً به نفع تنها آرزو كه همان خوابیدن باشد، كنار مىكشند یا دستكم به میزان زیادى کاهش مىیابند. آرزوهاى منعشده براى دوباره فعال شدن خود در شب باید از این كاهش سانسور در شب سپاسگزار باشند. برخى بیماران نوروز هستند كه قادر به خوابیدن نیستند و ما را قانع کرده اند كه در اصل بىخوابى آنها عمدى است. این بیماران شهامت خوابیدن ندارند چرا که از رویاهایشان در هراسند ؛ هراسی كه از نتایج تضعیف سانسور است. به هر حال به سادگی ملاحظه خواهید کرد که علی رغم این موضوع ، عقب نشینی سانسور هیچگونه به معناى بی قیدى زیاد نیست. وضعیت خواب قدرتهاى انگیزشى ما را فلج مىسازد. اگر اهداف شیطانی ما برانگیخته شوند، در نهایت كارى نمی توانند انجام دهند مگر آنكه دقیقاً باعث رویایى شوند كه از دیدگاه عملى بىخطر است . همین ملاحظه آرامش بخش است كه بنیان گفته معقول كسى است كه به خواب فرو رفته است البته واقعیت این است كه در شب گفته مىشود ، اما بخشی از حیات رویا را شكل نمىدهد: " در آخر این فقط یک رویاست. بنابراین بگذار آن را به حال خود گذاریم و به خواب خود ادامه دهیم".
مورد سوم ، اگر شما ایده ما را به یاد آورید كه رویابیننده ای كه با آرزوهاى خودش در نبرد است باید با دو آدم جداگانه كه از برخى جهات كاملاً به هم مرتبطاند مقایسه شوند، امکان دیگرى را درك خواهید كرد. چرا که امكانى وجود دارد كه تحقق آرزو مىتواند منجر به چیزى بسیار دور از خوشى گردد؛ یعنى مجازات . هم اکنون بار دیگر مىتوانیم حكایت سه آرزو را به عنوان مثال به كار بندیم . سوسیسهاى سرخشده در بشقاب، تحقق مستقیم آرزوى شخص اوّل یعنى زن بود. سوسیسهاى روى دماغ زن، تحقق آرزوى شخص دوم یعنى مرد بود، امّا در عین حال مجازاتى بود براى آرزوى احمقانه زن. (در مورد نوروزها انگیزه سومین آرزو آرزوى پابرجا در حكایت را خواهیم فهمید. )تمایلات مجازاتكننده بسیارى از این دست در حیات ذهنى انسانها وجود دارند كه بسیار قدرتمندند، و ممكن است این رفتارها را دلیل برخى از رویاهاى ناراحت کننده بدانیم. اینك ممکن است بگویید كه بدین روی چیز زیادی از تحقق آرزوى مشهور باقى نمىماند. امّا اگر بطور دقیق ملاحظه کنید خواهید پذیرفت كه در اشتباهید. در برابر این چیزهاى متنوعی كه رویاها مىتوانند باشند –که در ادامه خواهم گفت - بر طبق بسیارى از قدرتهایى كه عملاً موجودند، راهحلهاى ما یعنى تحقق آرزو ، تحقق اضطراب و تحقق مجازات، راهحلهایى بسیار محدودند. مىتوانیم اضافه كنیم كهاضطراب نقطه مقابل آرزوست،در تداعیها این تضادها به شكلى خاص با یكدیگر در قرابت اند و در ناخودآگاه با همدیگر در اتحاد اند . و همچنین علاوه بر آن مجازات تحقق آرزو نیز هست، تحقق آرزوى فردى دیگر، یعنى فرد سانسوركننده.
پس در کل ، من با اعتراض شما به نظریه تحقق آرزو هیچ مصالحهاى نكردهام. گرچه این وظیفه بر ماست كه بتوانیم تحقق آرزو را در هر رویاى تحریفشدهاى كه ممكن باشد به آن برخورد نمائیم نشان دهیم، و یقینا از زیر بار این وظیفه فرار نخواهیم کرد . اجازه دهید به رویاى سه بلیط تئاتر به قیمت یكونیم فلورین كه قبلاً آن را تفسیر كردیم؛باز گردیم رویایى كه از آن بسیار آموختیم. امیدوارم آن را به خاطر داشته باشید. خانمى كه شوهرش در طول روز به او گفته كه دوستش الیزه كه سه ماه از او كوچكتر است نامزد كرده، رویا مىبیند كه با شوهرش در تئاتر است. یك سمت لژ تقریباً خالى است. شوهر خانم به او مىگوید كه الیزه و نامزدش هم تمایل داشتهاند به تئاتر بیایند امّا نتوانستهاند، فقط به این دلیل كه صندلیهایی که نصیب آنها شده بود در جای بدی بود ؛ سه صندلى به قیمت یكونیم فلورین. خانم فكر مىكند كه اگر آنها مىآمدند خیلى اذیت نمىشدند. ما حدس زدیم كه اجزاى اندیشگون رویا[24] (Traumgedanken) به خشم خانم از ازدواج بسیار زودهنگام و به نارضایتى او از شوهرش در ارتباط اند . ممكن است كنجكاو باشیم به كشف اینكه چگونه این افكار مبهم به شكل تحقق آرزویى در آمده اند كه ردّ پای آن را مىباید در محتواى آشكار رویا یافت. پیش از این مىدانستیم كه عنصر «خیلى زود، با عجله» توسط سانسور از رویا حذف شده است- لژ خالى به این امر اشاره مىكند. اینك به كمك نمادی(Symbolik)[25] كه با آن آشنا گشتیم،[نکته: من به تفسیر واضح دیگری از این 3 مورد در زن بی فرزند اشاره نمی کنم زیرا این تحلیل هیچ ماده ای برای این امر فراهم نکرد] سه جا به قیمت یكونیم فلورین" برایمان قابل فهم تر مىشود. در واقع به معناى یك مرد، یا شوهر، است و عنصر آشكار را به آسانی مىتوان ترجمه كرد: «یک مرد را برای جهیزیه بخرید .» (من مىتوانستم با جهیزیهام شوهرى ده برابر بهتر خریدارى كنم.) «ازدواج كردن» بوضوح جایگزین «رفتن به تئاتر» شده است. «گرفتن زودهنگام بلیط تئاتر» بىشك جایگزینى فورى براى «ازدواج زودهنگام» است. به هر حال این جایگزینى عملكرد تحقق آرزو است. رویابیننده ما قبلاً به اندازه روزى كه خبر نامزدى دوستش را شنیده از ازدواج زودهنگامش ناراحت نبوده است. او زمانى از ازدواج خود خشنود بوده و به خاطر آن خود را بالاتر از دوست خود مىپنداشته است. مشهور است كه دختران ساده لوح پس از نامزد كردن اغلب ابراز خشنودی و خرسندی مىكنند؛ خشنود از اینكه به زودى مىتوانند به تئاتر و نمایشنامههایى بروند كه تا به اكنون برایشان ممنوع بوده است و به زودى اجازه مىیابند همه چیز را ببینند. بدون تردید باید به لذت دیدن یا كنجكاوىاى كه در اینجا پدیدار مىشود به عنوان تمایلى جنسى براى تماشاکردن (Schaulust)[26]نگاه كرد كه معطوف به ماجراهاى جنسى و خصوصاً متوجه والدین دختر است، و بنابراین به انگیزه نیرومندی تبدیل مىشود براى اینكه دختران را وادار به ازدواج زودهنگام كند. بدین ترتیب ، رفتن به تئاتر جایگزین بارز ازدواج كردن مىشود. بنابراین رویابیننده در خشم آنى خود از ازدواج زودهنگامش به یاد وقتى مىافتد كه این ازدواج زودهنگام تحقق آرزویى بوده است، زیرا تمایل به دیدن او ارضا شده و با هدایت این تكانهِ آرزومندانه قدیمى، رفتن به تئاتر را جایگزین ازدواج مىكند. نمىتوان مرا مورد این اتهام قرار داد كه سهل ترین مثال ها را برای اثبات تحقق آرزوى پنهان انتخاب كردهام. ما باید همین کار را با رویاهای تحریف شده دیگر نیز انجام دهیم. من هماكنون نمىتوانم این موضوع را براى شما اثبات كنم و فقط اعتقاد خود را ابراز می کنم كه این روش همیشه مىتواند با موفقیت به انجام رسد. با این همه در این نكتهِ تئوریک مقداری بیشتر درنگ مىكنم. تجربه به من آموخته كه بطور کل نظریه رویاها در معرض بیشترین حملات است و سوءتفاهمها و تضادهاى بسیارى را شمال شده است . همچنین ممكن است شما تحتتأثیر این موضوع باشید كه پیش از این از بخشى از ادعایم چشم پوشیدم كه مىگوید رویا آرزوى تحققیافته و یا چیزى خلاف آن، یا اضطراب و یا مجازاتى تحقق یافته است؛ و ممكن است چنین برداشت کنید كه این فرصت، فرصتى است براى آنكه مرا مجبور به تعدیلهاى بیشترى كنید. از این گذشته من بدین دلیل مورد سرزنش قرار گرفتم كه مواردی را كه از منظر خودم بدیهى مىآیند، به طریقی بسیار موجز و در نتیجه "نامتقاعدكننده" مطرح كردهام. هنگامى كه كسى ما را تا مرحله تعبیر رویا(Traumdeutung)[27] همراهى كرده باشد و تمامى چیزهایى را كه تا اینجا در مورد این موضوع مطرح شده پذیرفته باشد، اغلب اتفاق مىافتد كه در مورد تحقق آرزو دچار تردید شود و بگوید: مسلماً رویاها همیشه معنادارند، و این معناها با تکنیکهای روانكاوی كشف مىشود، امّا چرا باید معناها برخلاف تمامى شواهد به زور(gepreßt) [28]درفرمول تحقق آرزو گنجاده شود؟ چرا نباید معناى این اندیشههاى شبانه مانند معناى اندیشههاى روزانه انواع بسیارى داشته باشد؟ یعنی چرا رویا زمانى با تحقق آرزو مطابقت دارد و زمانى دیگر همانطور كه خود شما گفتهاید با چیزى ضدّ آن یا باترسی تحقق یافته و زمانى با تجلّى قصد یا اخطارى یا تأملى كه مبتنى بر “طرفدارى” و “مخالفت ” است یا سرزنش یا عذاب وجدان یا كوشش براى آماده ساختن امرى و غیره مربوط باشد؟ چرا رویا دیدن همواره باید آرزو باشد یا در نهایت متضاد آن؟
ممكن است تصور كنید اختلافنظر درباره این موضوع اهمیت ندارد اگر كسى با سایر موارد موافق باشد. ممكن است بگویید به اندازه کافی ما به رویاها و راههای شناخت آن پی برده ایم ؛ اینكه به نظر آید كه ما این معنا را به شكلى بسیار محدود تعریف كردهایم اهمیت كمترى دارد. امّا چنین نیست. سوء تفاهم در این موضوع اساس یافتههای ما را در باب رویاها تحت تاثیر قرار می دهد و ارزش آنها را براى درک نوروز به مخاطره مىاندازد . علاوه بر این، مصالحهاى از این دست -چیزى كه گمان رود در زندگى مالی (kaufmännischen)[29] امرى درست است- نه تنها در امور علمى جایگاهی ندارد بلكه بسیار مضر است. نخستین پاسخ من به این سوال كه چرا رویاها نباید به شكل مشخص داراى معانی گوناگون باشند همان پاسخ همیشگى است: "من نمىدانم چرا رویاها نباید معانی دیگرى داشته باشند. من اعتراضى به این ندارم. تا آنجا كه به من مربوط است مىتواند اینگونه باشد. در سر راه این دیدگاه موجهتر و بسیط تر از رویاها فقط یك نكته وجود دارد و آن هم اینكه در واقعیت چنین نیست." دومین پاسخم مىتواند این باشد كه این فرضیه كه رویاها به مجموعهاى از شیوههاى تفکر و عملیات عقلانى مرتبطاند، براى من چیزی دور از ذهن نیست . یك بار در یكى از شرح حالهاى بیمارانم رویایى را گزارش دادم كه طی سه شب پشت سر هم تكرار و سپس متوقف شده بود. من این اتفاق را با این واقعیت شرح دادم كه این رویا به یك قصد یا نیت (Vorsatz)[30]مرتبط بوده است، و پس از تحقق نیت تكرار آن لزومى نداشته است. سپس رویایى را منتشر كردم كه یك اعتراف (Geständnis) [31]بود. پس چگونه مىتوانم با خودم درتناقض باشم و ادعا كنم كه رویاها هرگز چیزى نبودهاند به جز آرزویى تحقق یافته؟
من این كار را انجام می دهم زیرا نمىخواهم سوءِتفاهم های نابخردانه ای بتواند ما را از رسیدن به ثمرات تلاشهایمان بازدارد -سوءِتفاهمی كه رویا را با اجزاى اندیشگون رویاى پنهان(latenten Traumgedanken) [32]اشتباه مىگیرد و چیزى را به اولی نسبت مىدهد كه فقط در مورد دوم كاربرد دارد. چرا که كاملاً درست است بگوییم كه هر چیزى كه پیش از این برشمردید مىتواند به جای رویا بنشیند و آن را بازنمایى كند- قصد، هشدار، تأمّل، آمادگى، تلاش براى حلّ مسأله، و غیر آن. امّا چنانچه که بدرستی ملاحظه نمائید ، خواهید دید كه تمامى اینها فقط شامل حال اجزاى اندیشگون رویاى پنهان مىشود، اجزائى كه به رویا تبدیل شدهاند. از تعبیر رویا مىتوان دریافت كه اندیشهورزى ناخودآگاه مردم متوجه این نیتها، آمادگیها، تأملات و غیر آنهاست؛ چیزهایى كه سپس كاركرد رویاها را از آنها مىسازد. چنانچه در این لحظه شما به كاركرد رویا علاقهمند نباشید بلكه به میزان زیاد به فعالیت فكرى ناخودآگاه مردم علاقهمند باشید، كاركرد رویا را حذف مىكنید و در مورد رویا چیزى را اظهار مىكنید كه در عمل كاملاً صحیح است، اینكه رویا به هشدار، قصد و غیر آن مربوط است. چیزى كه اغلب در فعالیت روانكاوی رخ مىدهد این است كه تلاشهاى ما عمدتاً به نادیده گرفتن شكل رویا و قرار دادن اندیشههاى نهان در پسزمینه، به رغم آن شكل، معطوفاند. اندیشههاى پنهانى كه رویاها از آنها ساخته مىشوند.
بنابراین بطور کاملا اتفاقی ما از بررسى اجزاى اندیشگون رویاى پنهان مىآموزیم كه تمامى این اعمال ذهنى بسیار پیچیدهاى را كه نام بردیم قادرند به شکل ناخودآگاهى رخ دهند؛ دستاوردى كه به همان اندازه كه گیجكننده است، حیرتانگیز هم هست.
با توجه به آنچه گذشت شما فقط تا به آنجا در طریقتی درست گام برمىدارید كه آشکارا واقف باشید كه از نوع خلاصهشدهاى از بیان استفاده كردهاید و تا بدانجا كه باور نداشته باشید ساحت متعددی كه شرح مىدهید باید به سرشت ذاتى رویاها مرتبط شود. هنگامى كه از “رویایى” سخن مىگویید باید یا منظورتان رویاى آشكار باشد -كه محصول كاركرد رویا(Traumarbeit)[33]، یا حداكثر همان خود كاركرد رویا نیز هست- یعنى همان فرایند روانىاى كه رویاى آشكار را از اجزاى اندیشگون پنهان شكل مىدهد. هر استفاده دیگر از این واژه به منزله خلط كردن ایدههاست و فقط مىتواند سرانجام بدى در پی داشته باشد. اگر درباره اندیشههاى پنهان در پس رویاها گزارهاى صادر مىكنید، این كار را با صراحت و دقت انجام دهید و مسأله رویاها را به شیوه سست بهم ریخته سخن گفتن مبهم نسازید. اجزاى اندیشگون رویاى پنهان مواد ی هستند كه كاركرد رویا آنها را به شكل رویاى آشكار تغییر شكل مىدهد. چرا باید بخواهید كه مصالح را با فعالیتى كه آنها را شكل مىدهد مخلوط کنید. اگر چنین كنید امتیازى بر كسانى نخواهید داشت كه فقط محصول فعالیت را مىشناسند و نمىتوانند تبیین كنند كه این محصول از كجا آمده یا چگونه ساخته شده است. تنها موضوع حائز اهمیت در باره رویاها، كاركرد رویایى است كه مواد و مصالح اندیشه را تحتِ تأثیر قرار مىدهد. ما حق نداریم كه در تئوری مان از آن چشم بپوشیم، حتى اگر در موقعیت های عملى خاص بتوانیم از آن صرفنظر کنیم . علاوه بر این، مشاهدات تحلیلى نشان مىدهند كه كاركرد رویا هرگز خود را به ترجمه این افكار به شكل بیانى كهن یا واپسگرایانه كه برایِ شما آشناست محدود نمىكند. به علاوه ، كاركرد رویا معمولاً بر چیز دیگرى دست می اندازد كه بخشى از اندیشههاى پنهان روز قبل نیست، اما نیروى محرك اصلى براى شکل و فرم دادن آن رویاست. این ضمیمه ی حیاتى به شیوهاى برابر آرزوى ناخودآگاهى است كه براى تحقق آن محتواى رویا (Trauminhalt)[34]شكل جدید خود را بروز مىدهد. بنابراین رویا مىتواند هر چیزى باشد، مادامی كه شما فقط افكارى را كه این رویا نمایان می شود به حساب آورید؛ هشدار، قصد، آمادگى وغیر آن؛ امّا همچنین رویا همیشه تحقق آرزویى ناخودآگاه است و چنانچه شما آن را به عنوان محصول كاركرد رویا در نظر بگیرید، چیزى بیش از این نیست. بنابراین رویا هرگز فقط قصد یا هشدار نیست، بلكه همواره قصد و غیر آن است كه به كمك آرزویى ناخودآگاه(unbewußten Wunsches)[35] به شیوه کهن (archaische)[36] اندیشه ترجمه شده است و تغییرشكل یافته تا آن آرزو را تحقق بخشد. یك ویژگی یعنى تحقق آرزو عنصر تغییرناپذیر است. ویژگی دیگر مىتواند تغییر كند، كه بار دیگر مىتواند آرزویى باشد كه در این حالت، رویا -به كمك آرزویى ناخودآگاه- آرزوى پنهان روز پیش را به عنوان چیزى تحقق یافته بازنمایی خواهد كرد. من مىتوانم تمامى این جریان را واضح بفهمم، امّا نمىتوانم بگویم كه آیا توانستهام آن را به همین شکل به شما تفهیم كنم. همینطور در اثبات آن براى شما مشکل دارم . این كار بدون تحلیل دقیق تعداد بسیار زیاد رویا امکان پذیر نیست از طرف دیگر ، این ظریف ترین و مهمترین تصور ما از رویا را نمی توان بطرز متقاعد کننده و بدون استناد به آنچه بعد می آید ارائه داد. غیر ممكن است اینگونه فرض كنیم كه چون تمام چیزها کاملاً به هم مرتبطاند، آدمى بتواند عمیقاً در سرشت چیزى تفحص كند بدون آنكه خود در چیزى دیگر كه ذات مشابه دارد تفحص كرده باشد. از آنجا كه ما هنوز درباره نزدیكترین خویشاوندان رویاها یعنى نشانههاى نوروتیک چیزی نمىدانیم، باید بار دیگر از رسیدن به همین جا كه در آن هستیم خرسند و خشنود باشیم. من فقط براى شما مثال روشنكننده دیگرى مىآورم و بررسیهاى دیگرى را در مقابل تان مىگذارم.
اجازه دهید بار دیگر به رویایى بپردازیم كه اغلب به آن رجوع كردهایم: رویاى سه بلیط تئاتر به قیمت یكونیم فلورین. مىتوانم به شما اطمینان دهم كه من این مثال را بدون هیچ نظر خاصى انتخاب كردهام. شما اجزاى اندیشگون رویاى پنهان را مىشناسید: خشم از تعجیل در ازدواج كه هنگامى سر برآورد كه آن خانم خبردار شد دوستش اخیراً نامزد كرده است، شوهرش را محترم نمی شمرد و برایش این فكر پیش آمد كه اگر تعجیل نمی کرد مىتوانست شوهر بهترى بیابد. ما قبلاً از آرزویى كه از این اندیشهها رویا ساخته است اطلاع داریم كه همین میل به نگاه كردن و توانایى به تئاتر رفتن است كه به احتمال زیاد نتیجهاى فرعى از كنجكاوى دیرینه زن براى این است كه سرانجام كشف كند وقتى كسى ازدواج مىكند واقعاً چه اتفاقى مىافتد. همانطور كه مىدانیم این كنجكاوى همان كنجكاوى است كه توجه كودكان را به طور منظم به زندگى جنسى والدینشان معطوف مىدارد: چنین كنجكاوىاى مادام كه بعدها نیز باقى بماند كنجكاوىاى كودكانه است و بعدها نیز كماكان تكانهاى غریزى (Triebregung)[37]است با ریشههایى كه به دوران طفولیت بازمىگردند. امّا اخبارى كه رویابیننده در آن روز دریافت مىكند امكان میل به نگاه كردن را برانگیخته نمی کند، بلكه فقط خشم و حسرت را بر می انگیزد . این تكانه آرزومند در لحظه نخست به اجزاى اندیشگون رویا ربطى نداشت و ما قادر بودیم كه نتیجه تعبیر رویا را در تجزیه و تحلیلمان وارد كنیم بدون آنكه شرحى از آن تكانه به دست دهیم. امّا خشم ذاتا نمىتواند چنین رویایى را خلق كند. رویا نمىتواند از این اندیشه نشأت گیرد كه “ازدواج زودهنگام امرى پوچ و بىمعناست” مادام كه آن اندیشهها آرزوى قدیمى را براى دیدن اینكه در مدتی طولانی چه چیزى در ازدواج اتفاق می افتد را بیدار كنند. این آرزو به محتواى رویا شكل خود را -كه تحقق آرزویى قدیمیتر بوده است- مىبخشد ، آن هم با نشاندن ازدواج بهجاى رفتن به تئاتر: "بله! اینك مىتوانم به تئاتر بروم و هر آنچه را كه ممنوع است ببینم و تو نمىتوانى! من ازدواج كردهام و تو باید صبر كنى!" اینگونه رویابیننده موقعیت را به گونهاى توصیف مىكند كه بر عکس انگار خود تغییر شكل یافته است، پیروزى قدیم به جاى شكست اخیر نشانده مىشود و اتفاقاً رضایت از تماشا کردن (Schaulustbefriedigung) [38]آن خانم با رضایت حس رقابت خودپسندانه او در هم مىآمیزد. این رضایت سپس محتواى آشكار رویا را تعیین مىكند، كه در آن وضعیت عملاً چنین بود كه زن در تئاتر نشسته در حالى كه دوستش نمىتواند اجازه ورود به آنجا را بگیرد. آن بخشهایى از محتواى رویا كه در پس آن اجزاى اندیشگون رویاى پنهان هنوز پنهان ماندهاند، به این وضعیت مبتنى بر رضایت به عنوان تعدیل جابه جا شده و نافهمیدنى آن تحمیل مىشوند. تعبیر رویا باید تمام آن چیزهایى را كه در خدمت بازنمود تحقق آرزو ست را فرو گذارد و اجزاى اندیشگون رویاى پنهان پریشان کننده را از این اشارات مبهم باقىمانده دوباره تثبیت كند. بررسیهاى تازهاى را كه امید دارم پیش رویتان گذاشته باشم به منظور آن است كه توجه شما را به اجزاى اندیشگون پنهان جلب كنم كه اكنون در معرض توجّه ما هستند. خواهشمندم فراموش نكنید كه در وهله نخست، اینها براى شخص رویابینده ناخودآگاهاند ،دوم اینکه كاملاً عقلانى و منسجماند به گونهاى كه مىتوانند به صورت واكنشهایى طبیعى به علت وقوع رویا درک و فهم شوند . و سوم آنها مىتوانند معادل با هر تكانه ذهنى یا فعالیت فكرى باشند. هم اینك چنین اندیشههایى را با تأكید بیشترى از قبل به عنوان «بقایای روز » (Tagesreste)[39]توصیف مىكنم، خواه رویابیننده به آنها اقرار كند خواه نكند. اینك بین بقایای روز و اجزاى اندیشگون رویاى پنهان تمایز مىگذارم و در سازگارى با كاربرد اولیهتر، هر آنچه را که از قبل درتفسیر رویا آموختیم، به عنوان اجزاى اندیشگون رویا متصور مىشوم، درحالىكه بقایای روز فقط به عنوان بخشى از اجزاى اندیشگون رویاى پنهان هستند . پس دیدگاه ما این است كه چیزى به بقایای روز اضافه شده است، چیزى كه متعلق به ناخودآگاه نیز باشد ، تكانه آرزومندانه قدرتمند امّا سركوبشده. فقط اینگونه برساختن رویا را ممكن مىسازد. تأثیر این تكانه آرزومندانه بر بقایای روز بخش بعدى اجزاى اندیش گون رویا را مىسازد و از آنجا كه منشاء آن زندگى زمان بیدارى است لازم نیست عقلانى و قانعكننده به نظر آید. من از مقایسه رابطه بین بقایای روز با آرزوى ناخودآگاه استفاده كردم و فقط مىتوانم آن را در اینجا تكرار كنم. در هر كاراقتصادی(Unternehmung) باید سرمایهدارى(Kapitalisten)[40] وجود داشته باشد كه هزینهِ کارآفرین (Unternehmers)[41]را تأمین كند كه ایده دارد و مىداند آن ایده را چگونه به سرانجام برساند. در برساختن رویاها نقش سرمایهدار را آرزوى ناخودآگاه به تنهایى بر عهده دارد و انرژى روانى براى برساختن رویا را فراهم مىكند.کارآفرین بقایای روز است كه تصمیم مىگیرد چگونه این سرمایه اختصاص یابد . ا لبته ممكن است این اتفاق بی ا فتد كه خود سرمایهدار ایده و دانش تخصصى را داشته باشد، یا خود کارآفرین سرمایه داشته باشد. این امر وضعیت عملى را ساده مىكند امّا فهم نظرى آن را دشوار مىسازد. در اقتصاد ملی ، یک شخص بطور دائم بین دو نقش سرمایهدار و کارآفرین در نوسان است و این امر وضعیتى اساسى را ایجاد مىكند كه مقایسه ما مبتنى بر آن است. در برساختن رویا همین دگرگونیها رخ مىدهند و من شما را به حال خود مىگذارم که به دنبالش روید بیش از این نمىتوانیم پیش برویم چرا که احتمالاً مدت زمانى است كه یک شك باعث آزار شما گردیده كه سزاوار است بدان گوش فرا دهیم . خواهید پرسید: "آیا بقایای روز واقعاً به همان معنا خودآگاهاند كه باید آرزویى ناخودآگاه بدانها اضافه شود تا آنها را قادر به تولید رویا كند؟" شک شما صحیح می باشد . این نكته برجسته ی تمام ماجراست. آنها به معنای یک ناخودآگاه نیستند. آرزو رویا (Traumwunsch)به ناخودآگاهى دیگر تعلق دارد، ناخودآگاهى كه پیش از این آن را به عنوان چیزى بازشناختهایم كه ریشه در کودکی دارد و واجد مكانیسمهاى خاصى است. این فرصت مناسبی است كه این دو ناخودآگاه را به نامهایى متفاوت بشناسیم، امّا ترجیح مىدهیم صبر كنیم تا زمانى كه با حیطه پدیدههاى نوروتیک آشنا شویم. مردمان ناخودآگاهى یگانه را به عنوان چیزى خارق العاده و خیالی مىشناسند؛ چه خواهند گفت آن هنگام كه به آنها بگوئیم بدون این دو ناخودآگاه نخواهیم توانست تغییری ایجاد كنیم. اجازه دهید همینجا سخنم را قطع کنم . بار دیگر شما تنها چیزى را شنیدید كه ناكامل بود. امّا آیا امیدى نیست كه بگویم این دانش تداوم دارد كه توسط ما یا مردمانی دیگر به ثمر خواهد رسید ؟ و آیا خودمان به اندازه كافى فرانگرفته ایم که این دانش بدیع و حیرت انگیز است ؟
پایان
این مقاله ترجمه ی آلمانی به فارسی فصل چهارده از سری سخنرانیهای مقدماتی در باب روانکاوی است:
Die Wunscherfüllung , Vorlesungen zur Einführung in die Psychoanalyse(14. Vorlesung) , Sigmund Freud