00491755234725

تحقق آرزو

تحقق آرزو
خلاصه

ندك زمانى پیش، تعدادی از رویاها را تفسیر كردیم، امّا مسأله تحقق آرزو را كاملاً از تفسیر خود حذف كردیم و كنار گذاشتیم. من اطمینان دارم كه شما مكرراً برانگیخته مى‏‌شوید كه از خود بپرسید: امّا تحقق آرزو كجاست؟ آنچه كه قرار است هدف و مقصود كاركرد رویا باشد.این پرسش، پرسشى مهم[بنیادین] است چرا كه منتقدان معمولى ما آن را مطرح مى‏‌سازند.

28 7 99


Sigmund freud
Die Wunscherfüllung
تحقق آرزو
زیگموند فروید
ترجمه: علی درخشنده 



خانم‌ها و آقایان، اجازه دارم بار دیگر برایتان مسئله ای را خاطرنشان کنم كه اخیراً بدان پرداختیم؟ و آن اینكه وقتی‏‌ آغاز كردیم  روش مان را بکار ببندیم ، چگونه توانستیم بر تحریف در رویاها  چیره شویم ، این‌‏كه چگونه اندیشیدیم  قادر خواهیم بود با كنار گذاشتن آن آغاز كنیم و اولین اطلاعات قطعى  خود را درباره سرشت ذاتى رویاها از رویاهاى كودكان اخذ كنیم؟ پس چگونه وقتیكه مجهز  به آموخته‏‌ها و نتایج خود‌ از این تحقیق  بودیم، بطور مستقیم  به تحریف رویا (Traumentstellung )[1]پرداختیم و امیدوارم گام‌ به‌گام بر آن چیره  شده باشیم؟ در هر صورت لازم است  بپذیریم  چیزهایى كه از یك طریق كشف كرده‏‌ایم، كاملاً با آن‌هایى كه از طریق دیگر بدان دست یافته ایم منطبق نیستند. این وظیفه ماست كه دو مجموعه از یافته‏‌هایمان را كنار همدیگر گذارده  و آنها را با یكدیگر سازگار كنیم.
 

از این دو منبع برایمان آشکار شد كه كار رویا(Traumarbeit) [2]قاعدتا  منوط  به تغییر شكل افكار به تجربه‌‏اى توهّمى(halluzinatorisches)[3] است. چگونگی‌ پدید آمدن این اتفاق  به اندازه كافى اسرارآمیز است. امّا این مسأله، مشكل روان‌شناسى عمومى است، كه در این‌جا دقیقاً مدّنظر ما نیست. از رویاهاى كودكان(Kinderträumen)[4] فراگرفتیم كه هدف كار رویا آن است كه به كمك تحققِ آرزو از محركى ذهنى رهایی یابد ، كه همان خواب ناراحت‏‌كننده(Schlaf störenden) [5]است. تا زمانیکه كه دریابیم چگونه رویاهاى تحریف شده را  تفسیر كنیم، نمی توانستیم چیزهایى از این دست درباره‏‌شان بگوییم. امّا از همان نخست  انتظارمان این بود كه باید بتوانیم رویاهاى تحریف‌‏شده را در همان پرتو رویاهاى كودكان بنگریم . نخستین شاهد ما  بر چنین انتظارى با كشفِ این واقعیت بر ما آشکار شد كه تمام رویاها رویاهاى كودكان‌‏اند و با همان مصالح كودكانه كار مى‏‌كنند، با همان تكانه‏‌ها و مکانیسم های ذهنى كودكانه. اكنون كه بر این باوریم  به امر تحریف رویا پی برده ایم ، باید بدنبال این پرسش برویم كه آیا بینشى كه رویاها را تحقق آرزو(Wunscherfüllung)[6]مى‌‏داند، در مورد رویاهاى تحریف‌‏شده نیز صدق می کند
 

اندك زمانى پیش، تعدادی از رویاها را تفسیر كردیم، امّا مسأله تحقق آرزو را كاملاً از تفسیر خود حذف كردیم و كنار گذاشتیم. من اطمینان دارم كه شما مكرراً  برانگیخته مى‏‌شوید كه از خود بپرسیدامّا تحقق آرزو كجاست؟ آنچه كه قرار است هدف و مقصود كاركرد رویا باشد.این پرسش، پرسشى مهم[بنیادین] است چرا كه منتقدان معمولى ما آن را مطرح مى‏‌سازند. همان‏‌طور كه مى‌‏دانید آدمیان بطور غریزی (instinktives)[7] از پذیرش  امور بدیع فکری اجتناب می کنند، یكى از روش هایی  كه طى آن چنین تمایلى هویدا مى‌‏شود، فروكاستن  بدون واسطه ی امری بدیع به كوچك‌ترین اجزای آن است، آن هم به صورت امكان خلاصه كردن آن به تكیه‏‌كلامى (Schlagwort)[8]فشرده . تحقق آرزو تبدیل به تكیه‏‌كلام نظریه جدید رویاها شده است. آدم معمولى سوال می کند: تحقق آرزو كجاست؟ و از آن‌جا كه شنیده است رویاها تحقق آرزوها هستند، در خود عمل طرح سوال بلادرنگ به پرسش جوابی منفى مى‏‌دهد. او بدون ‏‌معطلی به رویاهای بسیاری که  شخصا تجربه کرده مى‏‌اندیشد، كه در این تجارب رویا با احساسات گوناگون -احساسات ناخوشایند تا اضطراب شدید- همراه شده است  . بنابراین گفته‏‌هاى نظریه رویاهاى مربوط به روان‌كاوى بنابر نظر او كاملاً غیر ممكن مى‏آید. ما از این لحاظ مشكلى نداریم كه پاسخ دهیم كه در رویاهاى تحریف‌‏شده، تحقق آرزو نمى‌‏تواند "عیان" باشد، بلكه باید در پس آن[نهان] باشد . بنابراین نمى‏‌توان آن را نشان داد تا زمانیکه  كه رویا تعبیر شود. همینطور  بر این امر واقفیم كه آرزوهاى موجود در این رویاهاى تحریف‌‏شده، آرزوهایى ممنوع  شده‌‏ هستند که توسط سانسور(Zensur)[9]رد شده است كه وجودشان دقیقاً علّت تحریف رویا و اسباب مداخله  سانسور رویاست. اما دشوار است به منتقد معمولى بفهمانیم كه پیش از آن‏كه رویا تفسیر شود نمى‏‌توان در خصوص تحقق آرزوى پنهان در آن تحقیق  كرد. او مدام این موضوع را فراموش خواهد کرد. ردّ نظریه تحقق آرزو توسط او عملاً چیزى غیر از  پیامد سانسور رویا نیست كه جایگزینى است براى رد  آرزو رویاهاى سانسور شده و بخشی است از آن.
البته، ما نیز حس مى‏‌كنیم نیاز است براى خود توضیح دهیم كه چرا رویاهایى با محتوای پریشان کننده[ناراحت کننده، شرم آور ] (peinlichem)[10]تعدادشان آن‏قدر زیاد است و علی الخصوص چرا رویاهاى اضطراب انگیز([11]Angstträume) وجود دارند؟ در این‌جا براى نخستین‌‏بار با مسأله حالات[12] (Affekte) در رویاها روبرو مى‌‏شویم؛ براى توصیف چنین چیزى ممکن است لازم باشد رساله‌‏اى به آن اختصاص داد، امّا متأسفانه مجال پرداختن به آنرا در اینجا نداریم. اگر رویاها تحقق آرزوها باشند، وجود احساسات پریشان کننده مى‏‌بایست در آن‌ها غیر ممكن باشد: ممكن است در این‌جا به نظر آید كه حق با منتقدان معمولى است. امّا باید سه نوع پیچیدگی(Komplikationen)[13] را مد نظر داشت كه آنها [منتقدان] در نظر نگرفته اند  .
 

اول : اینکه ، ممكن است كار رویا (Traumarbeit)[14]موفق نشده باشد بطور کامل تحقق آرزو را خلق کند ؛ بنابراین قسمتى از این تاثیر پریشان کننده در اجزاى اندیش‌گونِ رویا [15](Traumgedanken) یا در رویاىِ آشكار[16] (manifesten Traum) باقى مانده است. در این حالت،  تحلیل‌ها باید  نشان دهند كه این اجزاى اندیش‌گون رویا، به مراتب پریشان کننده‏‌‌‏تراند از رویایى كه با آن‌ها ساخته شده است. تا به این حد را همواره مى‏‌توان به اثبات رساند. اگر چنین باشد، باید بپذیریم كه كار رویا بیش‌تر از رویاى نوشیدن به غایت خود نرسیده است، رویایى كه در پاسخ به محرك تشنگى شكل گرفته و موفق به رفع عطش تشنگى شده است. رویابیننده تشنه مى‌‏ماند و مجبور است از خواب  بیدار شود تا آب بنوشد. به هر شكل چنین رویایى، رویاى اصیلى است و از تمام آن‌چه كه ماهیت اصلى رویا را تشكیل مى‌‏دهد چیزى كم ندارد. فقط مى‌‏توانیم بگوییم: گرچه نیرو كم است، اراده درخور ستایش است.(Ut desint vires, tamen est laudanda voluntas)[17]. دست‌‏كم این قصد، كه به وضوح قابل درك است، باارزش است. چنین نمونه‏‌هایى از برآورده نشدن کم نیستند. این حقیقت به چنین امرى كمك مى‏‌كند كه براى كار رویا تغییر معناى حالات(Affekte)[18] رویا بسیار دشوارتر از تغییر محتواى(Inhalt)[19] آن است. گاهى حالات بى‌‏اندازه مقاوم ترند. آن‌چه سپس اتفاق می افتد این است كه کار رویا محتواى پریشان کننده اجزاى اندیش‌گون رویا را به تحقق آرزو تبدیل مى‌‏سازد، درحالى‌‏كه حالت پریشان کننده(peinliche Affekt)[20] بدون هیچ تغییری باقى مى‏‌ماند. در رویاهایى از این دست ، حالت كاملاً با محتوا هم‌خوانى ندارد و منتقدان مى‏‌توانند بگویند كه رویاها آنچنان از تحقق آرزو  بودن فاصله دارند كه رویایى با محتواى بى‌‏ضرر(harmlosern)[21] مى‌‏تواند به مانند رویایى پریشان کننده احساس شود. مى‏‌توانیم در اعتراض به این اظهارات  نابخردانه ،  بگوییم كه بطور مشخص در چنین رویایى است كه هدف تحقق بخشیدن به آرزو كه از آنِ كار رویا است به روشن‌ترین شكل پدیدار مى‌‏شود، چرا كه این رویاها  از رویا های دیگر جدا هستند . اشتباه از آن‌جا ناشی می شود آن كسانى كه با نوروز[22] (Neurosen) آشنا نیستند، پیوند بین محتوا(Inhalt) و حالت(Affekt) را آن‌چنان نزدیك می انگارند كه لاجرم نمى‌‏توانند تصور كنند كه محتوا تغییر کند  بدون آنكه جلوه گری حالت، كه بدان وابسته است، به طور هم‌زمان تغییر كند.
 

دومین عامل ، كه واجد اهمیت بسیار و بسیط‏ تر است، و لیکن باز هم فرد معمولى به همان اندازه آنرا نادیده می گیرد بدین قرار است. تردیدى نیست كه تحقق آرزو باید لذت به ارمغان آورد. امّا این پرسش مطرح مى‏‌شود كه براى چه كسى؟  البته، براى كسى كه آن آرزو را دارد. امّا، همان‏‌طور كه مى‌‏دانیم رابطه فرد رویابیننده  با آرزوهایش رابطه‏‌اى کاملاً عجیب  است. او آن‌ها [آرزوهایش]را انکار می کند و آن‌ها را سانسور مى‏‌كند؛ مخلص کلام او آن‌ها را دوست ندارد. بنابراین نه تنها تحقق این آرزوها به او هیچگونه لذتی  نمى‏‌دهند، بلكه دقیقا بر عكس ؛ و تجربه نشان مى‏‌دهد كه این تضاد در قالب اضطراب نمایان می شود، واقعیتى كه هنوز جا براى تبیین دارد. بنابراین نسبت رویابیننده  با آرزوهایش در رویا را فقط مى‌‏توان با ادغامی از دو آدم جدا مورد مقایسه قرار داد كه نوعى عامل نیرومند مشترك آن‌ها را به هم پیوند داده است. به جاى بسط دادن این موضوع حكایت آشنایى را به یادتان مى‌‏آورم كه در آن مشابه همین وضعیت را خواهید دید.  یک پرى مهربان به زن و شوهرى فقیر قول مى‏‌دهد سه آرزوى اول‌شان را برآورده كند. آن‌ها شاد مى‏‌شوند و تصمیم مى‌‏گیرند به دقت سه آرزوى خود را انتخاب كنند. امّا بوى سوسیس‌هایى كه در كلبه همسایه در حال سرخ شدن است زن را آنچنان تحریك مى‏‌كند كه دو سوسیس آرزو كند. سوسیس‌ها در همان لحظه  ظاهر مى‏‌شوند و این نخستین تحقق آرزو است. امّا مرد خشمگین مى‏‌شود و حین خشم آرزو مى‏‌كند سوسیس‌ها روى دماغ زنش آویزان  شوند. این نیزهم اتفاق مى‏‌افتد؛ و سوسیس‌ها از جاى جدیدشان جدا نمى‏‌شوند. این دومین تحقق آرزو است؛ امّا آرزو، آرزوى مرد است و تحقق آن براى زن او كاملاً ناخوشایند است. شما خود بقیه حکایت را مى‌‏دانید. از آن‌جا كه آن دو - زن و شوهر- در حقیقت یكى‌‏ هستند ، ناچارا سومین آرزو این است كه سوسیس‌ها مى‏‌بایست از دماغ زن جدا شوند. ممكن است این افسانه در موارد دیگر مورد استفاده قرار گیرد؛ لیکن در این‌جا فقط براى روشن ساختن این امكان به كار مى‌‏رود كه چنانچه دو آدم با یكدیگر هم‏‌ عقیده  نباشند تحقق آرزوی  یكى از آن‌ها مى‌‏تواند  ناخشنودى برای دیگری به همراه آورد.
 

هم اکنون  برای‌ما  دشوار  نخواهد بود كه به درکی باز هم  بهتر از رویاهاى اضطراب‏‌آور نائل شویم . ما نكته دیگرى را گوشزد می کنیم  و سپس تصمیم مى‏‌گیریم فرضیه‌‏اى را بپذیریم كه به نفع چیزى است كه درباره آن باید فراوان سخن گفت. این نكته بدین قرار است  كه اغلب رویاى اضطراب‏‌آور داراى محتوایى کاملا بدون تحریف است، محتوایى كه  اصطلاحاً از دست سانسور گریخته است. رویاى اضطراب‌‏آور، اغلب تحقق پنهان آرزویى سرکوب شده است؛ البته نه آرزویى پذیرفتنی، بلكه آرزویى انكار شده. ظهور اضطراب جاى سانسور را مى‏‌گیرد. در حالى كه درباره رویاى كودكانه مى‌‏توانیم بگوییم كه چنین رویایى تحقق آشكار آرزویى مجاز است و در باره رویاى تحریف‌‏شده معمولى مى‏‌توانیم بگوییم كه چنین رویایى تحقق مستور آرزویى سركوب ‌‏شده است. تنها فرمول مناسب براى رویاى اضطراب‌‏آور این است كه چنین رویایى تحقق آشكار آرزویى سركوب شده است. اضطراب نشانه‌‏اى است از این‌‏كه آرزوى سركوب‏‌شده، خود را به شكلى نیرومندتر از سانسور نمایان نموده  و اینكه به رغم سانسور به آرزویش تحقق بخشیده یا در حال تحقق بخشیدن به آن است. آن‌چه ما درك مى‏‌كنیم این است كه آن‌چه براى آرزوى سركوب‏‌شده تحقق رویا است فقط مى‌‏تواند براى ما كه طرفدار سانسور هستیم موجب احساسات ناراحت‏‌كننده و همچنین اجتناب از آرزو گردد. اگر این‏‌گونه مى‏‌پسندید، اضطرابى كه در رویا بروز مى‏‌كند اضطرابى است به شدت آرزوهایى كه در حالت عادى نادیده گرفته مى‌‏شوند. این را كه چرا چنین اجتنابی به شكل اضطراب ظاهر می شود  نمى‌‏توان از بررسى رویاها به تنهایى فهمید.  باید اضطراب در جاى دیگرى بطور دقیق  مورد بررسى قرار گیرد.
 

ممكن است تصور كنیم آن‌چه درباره رویاهاى اضطراب‏‌آور تحریف‏‌نشده صدق مى‏‌كند براى آن دسته از رویاهاى اضطراب‏‌آورى كه تا اندازه‌‏اى تحریف شده‌‏اند نیز کاربرد دارد ، كه در آن‌ها احساسات پریشان کننده احتمالا با نزدیك شدن به اضطراب ارتباط دارند. رویاهاى اضطراب‏‌آور اصولا رویاهایى بیداركننده‌‏اند. ما معمولاً از خواب بیدار می شویم پیش از آن‏‌كه آرزوى سركوب‌‏شده در رویا به رغم سانسور به طور كامل محقق گردد. در چنین حالتى كاررویا با شکست مواجه شده است، امّا ماهیت ذاتی آن با این عمل تغییر نمى‏‌كند. ما رویاها را با نگهبان شب یا محافظ خواب مقایسه مى‌‏كنیم، كسى كه تلاش  می کند از بهم ریختن خواب‌ ما جلوگیرى كند. نگهبان شب نیز ممكن است به آنجایى برسد كه آدم خوابیده را بیدار كند و این در حالى است كه احساس كند او به تنهایى ناتوان تر از آن است كه از پس خطر برآید. با این همه ما گاهى اوقات حتى كه رویا مخاطره‏‌آمیز است و  به اضطراب تبدیل مى‌‏شود، موفق مى‌‏شویم به خواب‌مان ادامه دهیم. در خواب به خود مى‏‌گوییم : در آخر این فقط رویا است و به خواب ادامه مى‌‏دهیم. (Es ist doch nur ein Traum und schlafen weiter)[23]
چه زمانی این اتفاق مى‌‏افتد كه آرزو- رویا در موقعیتى قرار گیرد كه قادر به غلبه  بر سانسور گردد؟ ممكن است شرط لازم براى چنین امرى با آرزو در رویا و یا به طورهمزمان با سانسور رویا تحقق یابد. ممكن است آرزو به دلایلی نامشخص در برخى مواقع  بیش از اندازه قدرتمند باشد، امّا این احساس به‌وجود مى‏‌آید كه اغلب، رفتار سانسور رویاست كه مسبب جابه‌‏جایى نیروهای  نسبى آن‌هاست. پیش از این ملاحظه کردیم كه سانسور در هر مورد خاص با شدّتى متفاوت عمل مى‌‏كند. یعنی كه با هر عنصرى از رویا با درجات متفاوت از جدّیت رفتار مى‌‏كند. اینك مى‌‏توانیم بدین دیدگاه فرضیه دیگرى را اضافه کنیم كه سانسور عموماً بسیار متغیر است و همیشه به یک نوع و بصورت یکسان سخت‌گیرى  را نسبت به همان عنصر ناخوشایند اعمال نمى‏‌كند.اگر وضعیت به گونه ای  ظاهر شود كه در برخى مواقع سانسور خود را در برابر آرزو-رویایى كه سانسور را با موقعیت غیرمنتظره ای روبه‌‏رو مى‌‏كند ناتوان حس کند ، به جاى تحریف، ازآخرین حربه ی  باقیمانده استفاده مى‏‌كند و وضعیت خواب را بر هم مى‏‌زند و در عین حال اضطراب به وجود مى‌‏آورد.
.

در این حال ما باز با شگفتى روبه‏‌رو هستیم كه چرا هنوز  دلیل این موضوع را  نمی دانیم كه چرا آرزوهاى سركوب‏‌شده ی شرور دقیقاً در هنگام  شب بر می خیزند که در خواب ما را آزار دهند . تقریباً مسلّم است كه پاسخ، به برخى فرضیه‌‏هایى بستگى داردکه  به ماهیت  وضعیت خواب بازمى‌‏گردند. به هنگام روز سنگینی وزن سانسور روى این آرزوها مى‌‏افتد و قاعدتا، این امر را براى آن‌ها ناممكن مى‏‌سازد كه خود را به هر شكل و صورتی  بروز دهند. در شب این سانسور، مانند تمامى علایق دیگر حیات ذهنى، احتمالاً به نفع تنها آرزو كه همان خوابیدن باشد، كنار مى‌‏كشند یا دست‏‌كم به میزان زیادى کاهش مى‌‏یابند. آرزوهاى منع‌‏شده براى دوباره فعال شدن خود در شب باید از این كاهش سانسور در شب سپاس‌گزار باشند. برخى بیماران نوروز  هستند كه قادر به خوابیدن نیستند و ما را قانع کرده اند كه در اصل بى‏‌خوابى‏‌ آنها  عمدى است. این بیماران شهامت خوابیدن ندارند چرا که از رویاهای‌شان در هراسند ؛ هراسی كه از نتایج تضعیف سانسور است. به  هر حال به سادگی ملاحظه خواهید کرد که علی رغم این موضوع ، عقب نشینی سانسور هیچ‌‏گونه به معناى بی ‏‌قیدى زیاد نیست. وضعیت خواب قدرت‌هاى انگیزشى ما را فلج مى‌‏سازد. اگر اهداف شیطانی ما برانگیخته شوند، در نهایت كارى نمی توانند انجام دهند مگر آن‏‌كه دقیقاً باعث رویایى شوند كه از دیدگاه عملى بى‏‌خطر است . همین ملاحظه آرامش ‏‌بخش است كه بنیان گفته معقول كسى است كه به خواب فرو رفته است البته واقعیت این است كه در شب گفته مى‏‌شود ، اما بخشی از حیات رویا را شكل نمى‌‏دهد: " در آخر این فقط یک رویاست. بنابراین بگذار آن را به حال خود گذاریم و به خواب خود ادامه دهیم".
 
 

مورد سوم ، اگر شما ایده ما را به یاد آورید كه رویابیننده ای  كه با آرزوهاى خودش در نبرد است  باید  با دو آدم جداگانه كه از برخى جهات كاملاً به هم  مرتبط‌‏اند مقایسه شوند، امکان دیگرى را درك خواهید كرد. چرا که امكانى وجود دارد كه تحقق آرزو مى‏‌تواند منجر به چیزى بسیار دور از خوشى گردد؛ یعنى مجازات . هم اکنون بار دیگر مى‏‌توانیم حكایت سه آرزو را به عنوان مثال به كار بندیم . سوسیس‌هاى سرخ‏‌شده در بشقاب، تحقق مستقیم آرزوى شخص اوّل یعنى زن بود. سوسیس‌هاى روى دماغ زن، تحقق آرزوى شخص دوم یعنى مرد بود، امّا در عین حال مجازاتى بود براى آرزوى احمقانه زن. (در مورد نوروزها انگیزه سومین آرزو آرزوى پابرجا در حكایت را خواهیم فهمید. )تمایلات مجازات‏‌كننده بسیارى از این دست در حیات ذهنى انسان‌ها وجود دارند كه بسیار قدرت‌مندند، و ممكن است این رفتارها را دلیل برخى از رویاهاى ناراحت کننده  بدانیم. اینك ممکن است بگویید كه بدین روی  چیز زیادی از تحقق آرزوى مشهور باقى نمى‌‏ماند. امّا اگر بطور دقیق ملاحظه کنید خواهید پذیرفت كه در اشتباهید. در برابر این چیزهاى متنوعی كه رویاها مى‌‏توانند باشند –که در ادامه خواهم گفت - بر طبق بسیارى از قدرت‌هایى كه عملاً موجودند، راه‏‌حل‏‌هاى ما یعنى تحقق آرزو ، تحقق اضطراب و تحقق مجازات، راه‌‏حل‏‌هایى بسیار محدودند. مى‏‌توانیم اضافه كنیم كه اضطراب نقطه مقابل آرزوست، در تداعی‌ها این تضادها به شكلى خاص با یكدیگر در قرابت اند و در ناخودآگاه با هم‌دیگر در اتحاد اند . و همچنین علاوه بر آن  مجازات تحقق آرزو نیز هست، تحقق آرزوى فردى دیگر، یعنى فرد سانسوركننده.
 

پس در کل ، من با اعتراض شما به نظریه تحقق آرزو هیچ مصالحه‌‏اى نكرده‏‌ام. گرچه این وظیفه بر ماست كه بتوانیم تحقق آرزو را در هر رویاى تحریف‌‏شده‌‏اى كه ممكن باشد به آن برخورد نمائیم  نشان دهیم، و یقینا از زیر بار این وظیفه فرار نخواهیم کرد . اجازه دهید به رویاى سه بلیط تئاتر به قیمت یك‌و‌نیم فلورین كه قبلاً آن را  تفسیر كردیم؛باز گردیم رویایى كه از آن بسیار آموختیم. امیدوارم  آن را به خاطر داشته باشید. خانمى كه شوهرش در طول روز به او گفته كه دوستش الیزه كه سه ماه از او كوچك‌تر است نامزد كرده، رویا مى‏‌بیند كه با شوهرش در تئاتر است. یك سمت لژ تقریباً خالى است. شوهر خانم به او مى‌‏گوید كه الیزه و نامزدش هم تمایل داشته‌‏اند به تئاتر بیایند امّا نتوانسته‌‏اند، فقط به این دلیل كه صندلی‌هایی که نصیب‌ آنها شده بود در جای بدی بود ؛ سه صندلى به قیمت یك‌و‌نیم فلورین. خانم فكر مى‏‌كند كه اگر آن‌ها مى‌‏آمدند خیلى اذیت نمى‏‌شدند. ما حدس زدیم كه اجزاى اندیش‌گون رویا[24] (Traumgedanken) به خشم خانم از ازدواج بسیار زودهنگام و به نارضایتى او از شوهرش در ارتباط اند . ممكن است كنجكاو باشیم به كشف این‏‌كه چگونه این افكار مبهم  به شكل تحقق آرزویى در آمده اند  كه ردّ پای آن را مى‌‏باید در محتواى آشكار رویا یافت. پیش از این مى‌‏دانستیم كه عنصر «خیلى زود، با عجله» توسط سانسور از رویا حذف شده است- لژ خالى به این امر اشاره مى‏‌كند. اینك به كمك نمادی(Symbolik)[25] كه با آن آشنا گشتیم،[نکته: من به تفسیر واضح دیگری از این 3 مورد در زن بی فرزند اشاره نمی کنم زیرا این تحلیل هیچ ماده ای برای این امر فراهم نکرد]  سه جا به قیمت یك‌و‌نیم فلورین"    برایمان قابل فهم تر  مى‏‌شود. در واقع به معناى یك مرد، یا شوهر، است و عنصر آشكار را به آسانی مى‏‌توان ترجمه كرد: «یک مرد را برای جهیزیه بخرید .» (من مى‌‏توانستم با جهیزیه‏‌ام شوهرى ده برابر بهتر خریدارى كنم.) «ازدواج كردن» بوضوح  جایگزین «رفتن به تئاتر» شده است. «گرفتن زودهنگام بلیط تئاتر» بى‏‌شك جایگزینى فورى براى «ازدواج زودهنگام» است. به هر حال این جایگزینى عملكرد تحقق آرزو است. رویابیننده  ما قبلاً به اندازه روزى كه خبر نامزدى دوستش را شنیده از ازدواج زودهنگامش ناراحت نبوده است. او زمانى از ازدواج خود خشنود بوده و به خاطر آن خود را بالاتر از دوست خود مى‌‏پنداشته است.
مشهور است كه دختران ساده‌‏ لوح  پس از نامزد كردن اغلب ابراز خشنودی و خرسندی مى‌‏كنند؛ خشنود از این‌‏كه به زودى مى‏‌توانند به تئاتر و  نمایشنامه‏‌هایى بروند كه تا به اكنون برای‌شان ممنوع بوده است و به زودى اجازه مى‌‏یابند همه چیز را ببینند. بدون تردید‏‌ باید به لذت دیدن  یا كنجكاوى‌‏اى كه در این‌جا پدیدار مى‌‏شود به عنوان تمایلى جنسى براى تماشاکردن (Schaulust)[26]نگاه كرد كه معطوف به ماجراهاى جنسى و خصوصاً متوجه والدین دختر است، و بنابراین به انگیزه نیرومندی تبدیل مى‏‌شود براى این‏‌كه دختران را وادار به ازدواج زودهنگام كند. بدین ترتیب ، رفتن به تئاتر جایگزین بارز ازدواج كردن مى‌‏شود. بنابراین رویابیننده در خشم آنى خود از ازدواج زودهنگامش به یاد وقتى مى‏‌افتد كه این ازدواج زودهنگام تحقق آرزویى بوده است، زیرا تمایل به دیدن او ارضا شده و با هدایت این تكانهِ آرزومندانه قدیمى، رفتن به تئاتر را جایگزین ازدواج مى‏‌كند.
نمى‏توان مرا مورد این اتهام قرار داد كه  سهل ترین مثال ها را برای اثبات تحقق آرزوى پنهان انتخاب كرده‌‏ام. ما باید همین کار را با رویاهای تحریف شده دیگر نیز انجام دهیم. من هم‏‌اكنون نمى‏‌توانم این موضوع را براى شما اثبات كنم و فقط اعتقاد خود را ابراز می کنم  كه این روش همیشه مى‏‌تواند با موفقیت به انجام رسد. با این همه در این نكتهِ تئوریک مقداری بیش‌تر درنگ مى‌‏كنم. تجربه به من آموخته كه بطور کل  نظریه رویاها در معرض بیش‌ترین حملات است و سوءتفاهم‌ها و تضادهاى بسیارى را شامل شده است . همچنین  ممكن است شما تحت‏‌تأثیر این موضوع  باشید كه پیش تر از بخشى از ادعایم چشم پوشیدم كه مى‌‏گوید رویا آرزوى تحقق‏‌یافته و یا چیزى خلاف آن، یا اضطراب و یا مجازاتى تحقق یافته است؛ و ممكن است چنین برداشت کنید كه این فرصت، فرصتى است براى آن‏‌كه مرا مجبور به تعدیل‌هاى بیش‌ترى كنید. از این گذشته من بدین دلیل مورد سرزنش قرار گرفتم  كه مواردی  را كه از منظر خودم بدیهى مى‏‌آیند، به طریقی بسیار موجز و در نتیجه "نامتقاعدكننده" مطرح كرده‌‏ام.
هنگامى كه كسى ما را تا مرحله تعبیر رویا(Traumdeutung)[27] همراهى كرده باشد و تمامى چیزهایى را كه تا این‌جا در مورد این موضوع مطرح شده پذیرفته باشد، اغلب اتفاق مى‌‏افتد كه در مورد تحقق آرزو دچار تردید شود و بگوید: مسلماً رویاها همیشه معنادارند، و این‌‏ معناها با تکنیکهای روان‌كاوی كشف مى‌‏شود، امّا چرا باید معناها  برخلاف تمامى شواهد به زور(gepreßt) [28]درفرمول تحقق آرزو گنجاده ‏‌شود؟  چرا نباید معناى این اندیشه‏‌هاى شبانه مانند معناى اندیشه‏‌هاى روزانه انواع بسیارى داشته باشد؟ یعنی چرا رویا  زمانى با تحقق آرزو مطابقت دارد و زمانى دیگر همان‏‌طور كه خود شما گفته‌‏اید با چیزى ضدّ آن یا باترسی تحقق یافته و زمانى با تجلّى قصد یا اخطارى یا تأملى كه مبتنى بر “طرفدارى” و “مخالفت ” است یا سرزنش یا عذاب وجدان یا كوشش براى آماده ساختن امرى و غیره  مربوط باشد؟ چرا رویا دیدن همواره باید آرزو باشد یا در نهایت متضاد آن؟
 

ممكن است تصور كنید اختلاف‏‌نظر درباره این موضوع اهمیت ندارد اگر كسى با سایر موارد موافق باشد. ممكن است بگویید به اندازه کافی ما به رویاها و راههای شناخت آن پی برده ایم ؛ این‏‌كه به نظر آید كه ما این معنا را به شكلى بسیار محدود تعریف كرده‌‏ایم اهمیت كم‌ترى دارد. امّا چنین نیست. سوء تفاهم در این موضوع اساس یافته‌‏های‌ ما را در باب رویاها تحت تاثیر قرار می دهد  و ارزش آن‌ها را براى درک نوروز  به مخاطره مى‌‏اندازد . علاوه  بر این، مصالحه‌‏اى از این دست -چیزى كه گمان رود در زندگى مالی (kaufmännischen)[29] امرى درست  است- نه تنها  در امور علمى جایگاهی ندارد بلكه بسیار مضر است.
نخستین پاسخ من به این سوال كه چرا رویاها نباید به شكل مشخص داراى معانی گوناگون باشند  همان پاسخ همیشگى است: "من نمى‌‏دانم چرا رویاها نباید معانی دیگرى داشته باشند. من اعتراضى به این ندارم. تا آن‌جا كه به من مربوط است مى‏‌تواند این‌‏گونه باشد. در سر راه این دیدگاه موجه‌‏تر و بسیط تر از رویاها فقط یك نكته وجود دارد و آن هم این‌‏كه در واقعیت چنین نیست." دومین پاسخم مى‌‏تواند این باشد كه این فرضیه كه رویاها به مجموعه‌‏اى از شیوه‏‌هاى تفکر  و عملیات عقلانى مرتبط‏‌اند، براى من چیزی دور از ذهن نیست . یك بار در یكى از شرح‏‌ حالهاى بیمارانم رویایى را گزارش دادم كه طی سه شب پشت سر هم تكرار و سپس متوقف شده بود. من این اتفاق را با این واقعیت شرح دادم كه این رویا به یك قصد یا نیت (Vorsatz)[30]مرتبط بوده است، و پس از تحقق نیت تكرار آن لزومى نداشته است. سپس رویایى را منتشر كردم كه یك اعتراف (Geständnis) [31]بود. پس چگونه مى‌‏توانم با خودم درتناقض باشم  و ادعا كنم كه رویاها هرگز چیزى نبوده‌‏اند به جز آرزویى تحقق یافته؟
 

من این كار را انجام می دهم زیرا نمى‌‏خواهم سوءِتفاهم های نابخردانه ای  بتواند ما را از رسیدن به ثمرات تلاش‌های‌مان بازدارد -سوءِتفاهمی كه رویا را با اجزاى اندیش‌گون رویاى پنهان(latenten Traumgedanken) [32]اشتباه مى‏‌گیرد و چیزى را به اولی نسبت مى‌‏دهد كه فقط در مورد دوم كاربرد دارد. چرا که كاملاً درست است بگوییم كه هر چیزى كه پیش از این برشمردید مى‌‏تواند به جای رویا بنشیند و آن را بازنمایى كند- قصد، هشدار، تأمّل، آمادگى، تلاش براى حلّ مسأله، و غیر آن. امّا چنانچه که بدرستی ملاحظه نمائید ، خواهید دید كه تمامى این‌ها فقط شامل حال اجزاى اندیش‌گون رویاى پنهان مى‏‌شود، اجزائى كه به رویا تبدیل شده‌‏اند. از تعبیر  رویا مى‌‏توان دریافت كه اندیشه‏‌ورزى ناخودآگاه مردم متوجه این نیت‌ها، آمادگی‌ها، تأملات و غیر آن‌هاست؛ چیزهایى كه سپس كاررویاها را از آن‌ها مى‌‏سازد. چنان‌چه در این لحظه شما به كاررویا علاقه‌‏مند نباشید بلكه به میزان زیاد به فعالیت فكرى ناخودآگاه مردم علاقه‌‏مند باشید، كاررویا را حذف مى‌‏كنید و در مورد رویا چیزى را اظهار مى‏‌كنید كه در عمل كاملاً صحیح است، این‏‌كه رویا به هشدار، قصد و غیر آن مربوط است. چیزى كه اغلب در فعالیت روان‌كاوی رخ مى‌‏دهد این است كه تلاش‌هاى ما عمدتاً به نادیده گرفتن شكل رویا و قرار دادن اندیشه‌‏هاى نهان در پس‏‌زمینه، به رغم آن شكل، معطوف‌‏اند. اندیشه‏‌هاى پنهانى كه رویاها از آن‌ها ساخته مى‌‏شوند.
 

بنابراین بطور کاملا اتفاقی ما از بررسى اجزاى اندیش‌گون رویاى پنهان مى‏‌آموزیم كه تمامى این اعمال ذهنى بسیار پیچیده‌‏اى را كه نام بردیم قادرند به شکل ناخودآگاهى رخ دهند؛ دست‌اوردى كه به همان‏‌ اندازه كه گیج‏‌كننده است، حیرت‏‌انگیز هم هست.
 

با توجه به آن‌چه گذشت شما فقط تا به آن‌جا  در طریقی درست گام برمى‌‏دارید كه آشکارا واقف باشید كه از نوع خلاصه‌‏شده‏‌اى از بیان استفاده كرده‏‌اید و تا بدان‌جا كه باور نداشته باشید ساحت متعددی كه شرح مى‏‌دهید باید به سرشت ذاتى رویاها مرتبط شود. هنگامى كه از “رویایى” سخن مى‏‌گویید باید یا منظورتان رویاى آشكار باشد -كه محصول كاررویا(Traumarbeit)[33]، یا حداكثر همان خود كاررویا نیز هست- یعنى همان فرایند روانى‌‏اى كه رویاى آشكار را از اجزاى اندیش‌گون پنهان شكل مى‌‏دهد. هر استفاده دیگر از این واژه به منزله خلط كردن ایده‌‏هاست و فقط مى‏‌تواند سرانجام بدى در پی داشته باشد. اگر درباره اندیشه‏‌هاى پنهان در پس رویاها گزاره‌‏اى صادر مى‏‌كنید، این كار را با صراحت و دقت انجام دهید و مسأله رویاها را به شیوه  سست بهم ریخته  سخن گفتن مبهم نسازید. اجزاى اندیش‌گون رویاى پنهان مواد ی هستند كه كاررویا آن‌ها را به شكل رویاى آشكار تغییر شكل مى‏‌دهد. چرا باید بخواهید كه مصالح  را با فعالیتى كه آن‌ها را شكل مى‏‌دهد  مخلوط کنید. اگر چنین كنید امتیازى بر كسانى نخواهید داشت كه فقط محصول فعالیت را مى‏‌شناسند و نمى‌‏توانند تبیین كنند كه این محصول از كجا آمده یا چگونه ساخته شده است.
تنها موضوع حائز اهمیت درباره رویاها، کار رویایى است كه مواد و مصالح اندیشه را تحتِ ‏تأثیر قرار مى‌‏دهد. ما حق نداریم كه در تئوری مان از آن چشم بپوشیم، حتى اگر در موقعیت های  عملى خاص بتوانیم از آن صرفنظر کنیم . علاوه بر این، مشاهدات تحلیلى نشان مى‌‏دهند كه كار رویا هرگز خود را به ترجمه این افكار به شكل بیانى كهن یا واپس‏‌گرایانه كه برایِ‌ شما آشناست محدود نمى‏‌كند. به علاوه ، كار رویا معمولاً بر چیز دیگرى دست می اندازد كه بخشى از اندیشه‏‌هاى پنهان روز قبل نیست، اما  نیروى محرك اصلى براى شکل و فرم دادن آن رویاست. این ضمیمه ی  حیاتى به شیوه‌‏اى برابر آرزوى ناخودآگاهى است كه براى تحقق آن محتواى رویا (Trauminhalt)[34]شكل جدید خود را بروز مى‏‌دهد. بنابراین رویا مى‌‏تواند هر چیزى باشد، مادامی كه شما فقط افكارى را كه این رویا نمایان می شود  به حساب آورید؛ هشدار، قصد، آمادگى وغیر آن؛ امّا همچنین رویا همیشه تحقق آرزویى ناخودآگاه است و چنانچه شما آن را به عنوان محصول كار رویا در نظر بگیرید، چیزى بیش از این نیست. بنابراین رویا هرگز فقط قصد یا هشدار نیست، بلكه همواره قصد و غیر آن است كه به كمك آرزویى ناخودآگاه(unbewußten Wunsches)[35] به شیوه کهن (archaische)[36] اندیشه ترجمه شده است و تغییر‌شكل یافته تا آن آرزو را تحقق بخشد. یك ویژگی یعنى تحقق آرزو عنصر تغییرناپذیر است. ویژگی دیگر مى‌‏تواند تغییر كند، كه بار دیگر مى‏‌تواند آرزویى باشد كه در این حالت، رویا -به كمك آرزویى ناخودآگاه- آرزوى پنهان روز پیش را به عنوان چیزى تحقق یافته بازنمایی خواهد كرد.
من مى‌‏توانم تمامى این جریان را واضح  بفهمم، امّا نمى‌‏توانم بگویم كه آیا توانسته‌‏ام آن را به همین شکل به شما تفهیم كنم. همینطور در اثبات آن براى شما مشکل دارم  . این كار بدون تحلیل دقیق تعداد  بسیار زیاد رویا امکان پذیر نیست  از طرف دیگر ، این ظریف ترین و مهمترین تصور ما از رویا را نمی توان بطرز متقاعد کننده و بدون استناد به آنچه بعد می آید ارائه داد. غیر ممكن است این‏‌گونه فرض كنیم كه چون تمام چیزها کاملاً به هم مرتبط‏‌اند، آدمى بتواند عمیقاً در سرشت چیزى تفحص  كند بدون ‌‏آنكه خود در چیزى دیگر كه ذات مشابه دارد تفحص كرده باشد. از آن‌جا كه ما هنوز درباره نزدیك‌ترین خویشاوندان  رویاها یعنى نشانه‌‏هاى نوروز چیزی  نمى‌‏دانیم، باید بار دیگر از رسیدن به همین جا كه در آن هستیم  خرسند و خشنود  باشیم. من فقط براى شما مثال روشن‌‏كننده دیگرى مى‌‏آورم و بررسی‌هاى دیگرى را در مقابل تان  مى‏‌گذارم.
 

اجازه دهید بار دیگر به رویایى بپردازیم كه اغلب به آن رجوع كرده‌‏ایم: رویاى سه بلیط تئاتر به قیمت یك‌و‌نیم فلورین. مى‌‏توانم به شما اطمینان دهم كه من این مثال را بدون هیچ نظر خاصى انتخاب كرده‌‏ام. شما اجزاى اندیش‌گون رویاى پنهان را مى‌‏شناسید: خشم از تعجیل در ازدواج كه هنگامى سر برآورد كه آن خانم خبردار شد دوستش اخیراً نامزد كرده است، شوهرش را محترم نمی شمرد و برایش این فكر پیش آمد كه اگر تعجیل نمی کرد  مى‏‌توانست شوهر بهترى بیابد. ما قبلاً از آرزویى كه از این اندیشه‏‌ها رویا ساخته است اطلاع داریم كه همین میل به نگاه كردن و توانایى به تئاتر رفتن است كه به احتمال زیاد نتیجه‌‏اى فرعى از كنجكاوى دیرینه زن براى این است كه سرانجام كشف كند وقتى كسى ازدواج مى‏‌كند واقعاً چه اتفاقى مى‏‌افتد. همان‏‌طور كه مى‌‏دانیم این كنجكاوى همان كنجكاوى است كه توجه كودكان را به طور منظم به زندگى جنسى والدین‌شان معطوف مى‏‌دارد: چنین كنجكاوى‌‏اى مادام كه بعدها نیز باقى بماند كنجكاوى‌‏اى كودكانه است و بعدها نیز كماكان تكانه‌‏اى غریزى (Triebregung)[37]است با ریشه‌‏هایى كه به دوران طفولیت بازمى‌‏گردند. امّا اخبارى كه رویابیننده در آن روز دریافت مى‏‌كند امكان  میل به نگاه كردن را برانگیخته نمی کند، بلكه فقط خشم و حسرت را بر می انگیزد . این تكانه آرزومند در لحظه نخست به اجزاى اندیش‌گون رویا ربطى نداشت و ما قادر بودیم كه نتیجه تعبیر رویا را در تجزیه و تحلیل‌مان وارد كنیم بدون آن‏‌كه شرحى از آن تكانه به دست دهیم. امّا خشم ذاتا  نمى‌تواند چنین رویایى را خلق كند. رویا نمى‌‏تواند از این اندیشه نشأت گیرد كه “ازدواج زودهنگام امرى پوچ و بى‌‏معناست” مادام كه آن اندیشه‌‏ها آرزوى قدیمى را  براى دیدن اینكه در مدتی طولانی  چه چیزى در ازدواج اتفاق می افتد را بیدار كنند. این آرزو به محتواى رویا شكل خود را -كه تحقق آرزویى قدیمی‌تر بوده است- مى‏‌بخشد ، آن هم با نشاندن ازدواج به‌جاى رفتن به تئاتر: "بله! اینك مى‌‏توانم به تئاتر بروم و هر آنچه را كه ممنوع است ببینم و تو نمى‌‏توانى!  من ازدواج كرده‌‏ام و تو باید صبر كنى!"  این‌‏گونه رویابیننده  موقعیت را به گونه‌‏اى توصیف مى‏‌كند كه بر عکس انگار  خود تغییر شكل یافته است، پیروزى قدیم به جاى شكست اخیر نشانده مى‏‌شود و اتفاقاً رضایت از تماشا کردن (Schaulustbefriedigung) [38]آن خانم با رضایت حس رقابت  خودپسندانه او در هم مى‏‌آمیزد. این رضایت سپس محتواى آشكار رویا را تعیین  مى‏‌كند، كه در آن وضعیت عملاً چنین بود كه زن در تئاتر نشسته در حالى كه دوستش نمى‏‌تواند اجازه ورود به آن‌جا را بگیرد. آن بخش‌هایى از محتواى رویا كه در پس آن اجزاى اندیش‌گون رویاى پنهان هنوز پنهان مانده‌‏اند، به این وضعیت مبتنى بر رضایت به عنوان تعدیل جابه جا شده و نافهمیدنى آن تحمیل مى‏‌شوند. تعبیر  رویا باید تمام آن چیزهایى را كه در خدمت بازنمود تحقق آرزو ست را فرو گذارد و اجزاى اندیش‌گون رویاى پنهان پریشان کننده  را از این اشارات مبهم باقى‏مانده دوباره تثبیت كند.
بررسی‌هاى تازه‌‏اى را كه امید دارم پیش روی‌تان گذاشته باشم به منظور آن است كه توجه شما را به اجزاى اندیش‌گون پنهان جلب كنم كه اكنون در معرض توجّه ما هستند. خواهشمندم فراموش نكنید كه در وهله  نخست، اینها براى شخص رویابینده  ناخودآگاه‏‌اند ،دوم اینکه  كاملاً عقلانى و منسجم‌‏اند به گونه‌‏اى كه مى‌‏توانند به صورت  واكنش‌هایى طبیعى به علت وقوع رویا درک و فهم شوند . و سوم آن‌ها مى‏‌توانند معادل با هر تكانه ذهنى یا فعالیت فكرى باشند. هم اینك چنین اندیشه‏‌هایى را با تأكید بیشترى از قبل به عنوان «بقایای روز » (Tagesreste)[39]توصیف مى‏‌كنم، خواه رویابیننده  به آن‌ها اقرار كند خواه نكند.  اینك بین بقایای روز  و اجزاى اندیش‌گون رویاى پنهان تمایز مى‏‌گذارم و در سازگارى با كاربرد اولیه‌‏تر، هر آنچه را که از قبل درتفسیر رویا آموختیم، به عنوان اجزاى اندیش‌گون رویا  متصور مى‏‌شوم، درحالى‏‌كه بقایای روز فقط به عنوان بخشى از اجزاى اندیش‌گون رویاى پنهان ‌‏هستند . پس دیدگاه ما این است كه چیزى به بقایای روز اضافه شده است، چیزى كه متعلق به  ناخودآگاه نیز باشد ، تكانه آرزومندانه قدرتمند امّا سركوب‏‌شده. فقط اینگونه برساختن رویا را ممكن مى‏‌سازد. تأثیر این تكانه آرزومندانه بر بقایای روز  بخش بعدى اجزاى اندیش گون رویا را مى‌‏سازد و از آن‌جا كه منشاء آن  زندگى زمان بیدارى است لازم نیست عقلانى و قانع‏‌كننده به نظر آید.
من از مقایسه رابطه بین  بقایای روز  با آرزوى ناخودآگاه استفاده كردم و فقط مى‌‏توانم آن را در این‌جا تكرار كنم. در هر كاراقتصادی(Unternehmung) باید سرمایه‏‌دارى(Kapitalisten)[40] وجود داشته باشد كه هزینهِ کارآفرین (Unternehmers)[41] را تأمین كند كه ایده دارد و مى‏‌داند آن ایده را چگونه به سرانجام برساند. در برساختن رویاها نقش سرمایه‏‌دار را آرزوى ناخودآگاه به تنهایى بر عهده دارد و انرژى روانى براى برساختن رویا را فراهم مى‌‏كند.کارآفرین بقایای روز است كه تصمیم مى‏‌گیرد چگونه این سرمایه اختصاص یابد . ا لبته ممكن است این اتفاق بی ا فتد كه خود سرمایه‌‏دار ایده و دانش تخصصى را داشته باشد، یا خود کارآفرین سرمایه داشته باشد. این امر وضعیت عملى را ساده مى‏‌كند امّا فهم نظرى آن را دشوار مى‏‌سازد. در اقتصاد ملی ، یک شخص بطور دائم بین دو نقش سرمایه‏‌دار و کارآفرین در نوسان است و این امر وضعیتى اساسى را ایجاد مى‏‌كند كه مقایسه ما مبتنى بر آن است. در برساختن رویا همین دگرگونی‌ها رخ مى‌‏دهند و من شما را به حال خود مى‏‌گذارم که به دنبالش روید
بیش از این نمى‏‌توانیم پیش برویم چرا که احتمالاً مدت زمانى است كه یک شك باعث آزار شما گردیده  كه سزاوار است بدان گوش فرا دهیم . خواهید پرسید: "آیا بقایای روز  واقعاً به همان معنا خودآگاه‌‏اند كه باید آرزویى ناخودآگاه  بدان‌ها اضافه  شود تا آن‌ها را قادر به تولید رویا كند؟"  شک شما صحیح می باشد  . این نكته برجسته ی تمام ماجراست. آن‌ها به معنای یک ناخودآگاه نیستند. آرزو رویا (Traumwunsch)به ناخودآگاهى دیگر تعلق دارد، ناخودآگاهى كه پیش از این آن را به عنوان چیزى بازشناخته‌‏ایم كه  ریشه در کودکی دارد و واجد مكانیسم‌هاى خاصى است. این فرصت مناسبی است كه این دو ناخودآگاه را به نام‌هایى متفاوت بشناسیم، امّا ترجیح مى‌‏دهیم صبر كنیم تا زمانى كه با تمام حیطه پدیده‏‌هاى نوروز آشنا شویم. مردمان ناخودآگاهى یگانه را به عنوان چیزى خارق العاده و خیالی مى‌‏شناسند؛ چه خواهند گفت آن هنگام كه به آنها بگوئیم  بدون این دو ناخودآگاه نخواهیم توانست تغییری ایجاد كنیم.
اجازه دهید همین‌‏جا سخنم را قطع کنم . بار دیگر شما تنها چیزى را شنیدید كه ناكامل بود. امّا آیا امیدى نیست كه بگویم این دانش تداوم دارد كه توسط ما یا مردمانی دیگر به ثمر خواهد رسید ؟ و آیا خودمان به اندازه كافى فرانگرفته ایم که این دانش  بدیع و حیرت‏‌ انگیز است ؟
 
پایان

این مقاله ترجمه ی آلمانی به فارسی فصل چهارده از  سری سخنرانیهای مقدماتی در باب روانکاوی  است:
Die Wunscherfüllung , Vorlesungen zur Einführung in die Psychoanalyse(14. Vorlesung) , Sigmund Freud
https://www.projekt-gutenberg.org
که با مقاله انگلیسی آن مورد مطابقت قرار گرفت:
“Wish-fulfilment”INTRODUCTORY LECTURES ON PSYCHO-ANALYSIS (1916-17)
https://freudianassociation.org/en/wp-content/uploads/Sigmund_Freud_1920_Introductory.pdf




پانویس:
معادلهای انگلیسی :

[1] dream-distortion
[2] dream-work
[3] hallucinatory experience.
[4] children’s dreams
[5] disturbing sleep,
[6] wish-fulfilment
[7] instinctive
[8] catch-word
[9] censorship
[10]Distressing  معادلی که به انگلیسی ترجمه شده
[11] anxiety-dreams
[12] affects
[13] complications
[14]dream-work
[15] dream-thoughts
[16] manifest dream.
[17] [‘Though the strength is lacking, the will deserves to be praised.’]
[18] affects
[19] content
[20] distressing content
[21] harmless
[22] neuroses
[23] We say to ourselves in
our sleep ‘after all it’s only a dream’, and sleep on.

[24] dream-thoughts
[25] symbolism
[26] scopophilia
[27] interpretation of dreams
[28] pushed
[29] commercial
[30] intention
[31] admission
[32] latent dream-thoughts,
[33] dream-work
[34] dream-content
[35] unconscious wish
[36] archaic
[37] instinctual impulse
[38] satisfaction of her
scopophilia

[39] day’s residues
[40] capitalist
[41] entrepreneur
 

 

دیدگاه کاربران
(مورد نیاز)
(مورد نیاز)