لکان در فصل ۱۰ به خوانش روشمند از فانتاسم و رؤیا میپردازد و یک ساختار متقارن و معکوس بین آنها پیدا میکند.[۲] صورتبندی (فرمولاسیون) «کسی خود ارضایی میکند.» دسیسه را خلاصه میکند.
ترجمه شده از یونانی توسط ایانیس گراماتوپولوس
منتشر شده در تاریخ هجدهم فوریه ۲۰۱۴ در سایت NLS (اکول لکانی بین المللی)
… بنابراین او مردی است که خودش را مهار میکند، مردی با کنترل بر خود. وقتی او از راهپلهای که بین اتاق انتظار و اتاق مشاوره آنالیست است، بالا میآید، الا شارپ هرگز صدایی از او نمیشنود. اما در آن روز حادثهای رخ میدهد که نشاندهنده شکست آرزویش برای کنترل بر خود است: یک سرفهی غیر منتظره؛ «چیزی که وقتی کسی انجام میدهد که قصد دارد وارد جایی شود که دو دلداده با هم هستند… و بنابراین میخواهد آنها را متوجه کند که برایشان مزاحمت ایجاد خواهد شد.» مثل یک آنالیزان خوب، او اجازه میدهد زنجیره دلالت گشوده شود. او به یاد میآورد که وقتی نوجوان بود، برادرش و دوست دخترش در اتاق نشیمن همدیگر را میبوسیدند.
«و چرا سرفه در اینجا، قبل از آمدن؟» و رابرت پاسخ میدهد: «این مسلماً پوچ و بی معنی است. چون غیر ممکن است که دو دلداده اینجا باشند و من به هیچ وجه در مورد شما هم اینطور فکر نمیکنم.» و ادامه میدهد: «این آزار دهندهترین چیز است که چیزی در تو، یا به وسیله تو اتفاق میافتد، که تو نتوانی کنترل کنی.» طبیعت سرفه او را آزار میدهد. میخواهد از آن اجتناب کند، اما [سرفه] همچنان خودش را تحمیل میکند. در نوروز وسواسی حرکت سائق در همان لحظهای که نبرد در برابر آن رخ میدهد، حضور دارد. آن حضوری بی پرده دارد اما همزمان سوژه انکارش میکند. آن در ناخودآگاه واپسزده نمیشود.[۱]
«خواب دیدم همراه زنم دور دنیا را میگشتیم، و به چکسلواکی رسیدیم. در جاده زنی را دیدم… [او] میخواست با من آمیزش کند و پیشقدم شد، که همانطور که میدانید خیلی به من کمک میکند… او ظاهراً قصد داشت آلت جنسی من را وارد بدنش کند… من با آن مخالفت کردم اما او آن چنان دلسرد شد که فکر کردم که او را خود ارضایی کنم. [I would masturbate her]»
سوژه متوجه صورتبندی (فرمولاسیون) زبانی نامناسبش میشود: «یک نفر میتواند بگوید «من خود ارضایی کردم» و درست است، اما استفاده از این کلمه به صورت متعدی کاملاً اشتباه است». لکان روی این مشاهده گرامری توسط سوژه تأکید میکند. او با الا شارپ موافق است که این قطعاً مربوط به یک فانتاسم خود ارضایی است.
لکان در فصل ۱۰ به خوانش روشمند از فانتاسم و رؤیا میپردازد و یک ساختار متقارن و معکوس بین آنها پیدا میکند.[۲] صورتبندی (فرمولاسیون) «کسی خود ارضایی میکند.» دسیسه را خلاصه میکند. میتوانیم آن را طبق فرمول «کودکی را میزنند» بازسازی کنیم. فروید به ما نشان داد که فانتاسم مانند یک عبارت گرامری ساخته میشود که در آن جایگاهها به طور متفاوتی توزیع میشوند. آن اجازه جابهجاییها و واژگونیها عمدتاً بین جایگاههای فاعل و مفعول، و همچنین تغییرات اعمال را میدهد و فرض میکند. او [فروید] یک اغتشاش بین کاراکترهای اصلی و یک عدم تعیّن موقعیتهای جنسی را نشان میدهد.[۳] آدمی از رؤیاها میفهمد که سوژه با عناصر زیادی هویت سازی میکند، و این که او پراکنده و چندگانه است، و این که این تکثر، دقیقاً فقدان دالی را که کاملاً بتواند وجود او را دلالت کند، ترجمه میکند.[۴] لکان با روش رادیکال و پیشگامانهاش، از همین طریق است که استراتژیهای دفاعی در رؤیا و زندگی این سوژه وسواسی را رمزگشایی میکند.
[۱] Alfredo Zenoni, Le plus de jouir dans la névrose obsessionnelle, La Cause freudienne 70, p.144
[۲] Jacques-Alain Miller, Presentation of Book VI of the Seminar of Jacques Lacan, Hurly-Burly, Issue 10, p.41
[۳] Philippe de Georges, Une pensée dont l’âme s’embarrasse, La Cause freudienne 67, p.40
[۴] Jacques-Alain Miller, The Other without Other, Hurly-Burly, Issue 10, p.25
منبع:
سایت انجمن فرویدی