درسنامههای دکتر کدیور: ادامه مقاله «ماورای اصل لذت» قبلا گفته شد که تمام دستگاههای فلسفی و فکری (مکتبها و مذاهب گوناگون) فقط در پی آنند که به یک پرسش (که بصورت یک ثنویت [دوگانگی] مطرح می شود)، پاسخ گویند. گاه مسئله “خیر و شر” و گاه مسئله “لذت و رنج” مطرح است. هر دستگاه فکری به نوعی به این پرسشها پاسخ می دهد. مثلا در مکاتب غربی بیشتر به لذت پرداخته اند. حتی فروید در این مقاله می گوید که آنچه الان از آن صحبت میکنیم (حاکمیت اصل لذت)، ممکن است در برخی دستگاههای فلسفی نیز مورد پذیرش قرار گرفته باشد (و منظور او مکتب hedonism است). در واقع عمده فلسفه غرب در پی پاسخگویی به این پرسش است که انسان چگونه باید از زندگی اش لذت بیشتری ببرد یا تا چه حد می تواند بخود اجازه دهد لذت ببرد و حد لذت کجاست. در مقوله ethics (اخلاق) محدوده act انسان مورد بررسی قرار می گیرد: این که چگونه باید رفتار کنیم تا لذت بیشتر و رنج کمتر داشته باشیم یا دیگران را کمتر اذیت کنیم. اما در مکاتب (یا فرزانگی های) شرق، موضوع را از روی دیگر مورد بررسی قرار میدهند و بیشتر مقوله رنج را مطرح می کنند: چرا رنج ایجاد می شود؟ چگونه باید رنج را ریشه کن کرد؟ آیا باید با رنج جنگید؟ مثلا بودائی ها اعتقاد دارند که رنج جزئی از زندگی است و انسان باید رنج بکشد.